آزادی مرغی
دیروز 40 دقیقه از وقتم را به نشستن جلوی کُلوی ( لانه ، محل نگهداری ) مرغ و خروس ها اختصاص دادم . و دقت کردم و فکر کردم بهشان . به طرز راه رفتنشان . به طرز متفاوت نوک زدنشان به کاهو و نان . به طرز نگاه کردنشان به اطراف . برخوردشان باهم و ....
من از کودکی با مرغ ها . گوسفند ها . جیجیرک ها . و انواع و اقسام حیوانات اهلی و وحشی برخورد داشته ام اما هیچوقت با وجود اینکه همواره بیشتر از اندازه بهشان دقت میکردم . تا این حد درموردشان فکر نکرده بودم . هرکدام ویژگی ها خودشان را دارند و در خیلی ویژگی ها هم باهم مشترک هستند .
برویم سراغ همان مرغ های خودمان . مرغ ها موجودات عجیب و جالبی هستند . نمیتوانی تشخیص بدهی رفتار هایشان از هوش سرشارشان ( متناسب با دیگر اقوامشان ) نشات میگیرد و یا از روی خنگیشان است که اینگونه رفتار می کنند . مثلا زمانی بیرون کُلو ( لانه ، محل نگهداری ) دقیقا در 5 سانتی متریشان نشسته ای هیچ هراس و هیچ توجه ای بهت نشان نمیدهند و این در حالی است که اگر بروی درون کُلو ( لانه ، محل نگهداری ) به راحتی نزدیکت نمی شوند . مثلا میتوانند تشخیص بدهند آن چیز کوچکی که روی زمین افتاده اس غذا است و دقیقا از همان غذایی است که یکدانه بزرگ ترش آن طرف تر افتاده است اما همگی به همان حمله می کنند . مثلا وقتی میروی سمتشان فرار می کنند ولی وقتی کنارشان بنشینی سمتت هم میایند . در حالی که تو همان اندازه برایشان خطرناکی . می دانید . مرغ ها خیلی زندگیشان شبیه خودمان هم هست .
اما مهمترین چیزی که دیروز و در آن 40 دقیقه مغزم را مشغول کرده بود این بود که مرغ ها آزادتر از هم خویشانشان هستند ، یا خیر ؟ مرغ ها اهلی هستند . اهلی یعنی ما رویشان کنترلی داریم که روی مثلا قمری ها نداریم . اما این اهلی بودن اصلا با آزاد بودنشان منافاتی دارد یا نه ؟ وقتی به ظاهر ماجرا نگاه میکنی . با خودت میگویی کدام آزادی ؟؟ نه اختیار مکانشان را دارند( در محدوده خاصی محصور هستند ) نه اختیار زمانشان ( بنا به تصمیم صاحبشان در هر زمانی ممکن است کشته شوند ) . اما ریزتر که می شوی میبینی این بی اختیاری آنقدر ها هم فرصت زندگی را از آنها نمی گیرد . درست است که عمرشان را شاید کوتاه تر میکند و فضایشان را تنگ تر . اما مگر مرغ ها از این دو چه استفاده ای میکنند که کم و زیادش برایشان توفیری داشته باشد ! و وقتی این دو را در معادله در نظر نمیگیری . میبینی زندگی آرام تر . امن تر . تامین تری نسبت به قمری ها دارند . هر لحظه با مرگ دست و پنجه نمیکنند . دنبال ساخت لانه این در و آن در نمیزنند . در سرما و گرما بدون آب و غذا نمی مانند . در عوض یکبار بدون اختیار خودشان می میرند و یا نمیتوانند هرجا که خواستند بروند ؟؟؟ !!!!!! (لازم است به چیزهایی که میتوانید بهشان تعمیم بدهید اشاره کنم ؟ ) و بعد میبینی آنقدر ها هم آزادیشان سلب نشده است . بعد شک میکنی که شاید قمری ها خودشان انقدر آزادانه زندگی نکنند .
این روز ها زیاد می شنوم که محدودیت خیلی ها را بیچاره کرده است . انگیزه و امید را از آنها گرفته است . خوشبختیشان را به بدبختی تبدیل کرده است . شاید محدودیت ذهن محدودشان باشد . آخر وقتی که تو فقط توانسته ای 3 میلی متر مکعب از یک فضای محدود 4 متر مکعبی را پر کنی ! چطور میتوانی از محدودیت آن سخن بگویی . با چه جراتی میتوانی بگویی برای ریختن pdf کارت ورود به جلسه آزمون ارشد هارد اکسترنالت را بیاور وقتی میتوانی در یک فلاپی هم آن را کپی کنی .
من فکر میکنم خیلی هایی که حرف از آزادی میزنند مانند مرغ هایی هستند که برای آزادی قیام میکنند و به دنبال امتیازی هستند که به یک دهم امتیازاتی که محدودیت برایشان به ارمغان آورده نمی ارزد .
پ.ن: وقتی میگویم زندگی مرغی . زندگی طبیعی مرغی هست . همانی که در عکس اول است نه آن مرغداری ها و جوجه کشی های صنعتی . پس به همان نسبت عوامل ماجرا را تصور کنید .
پ.ن: آزادی را می شود خیلی طور معنی کرد . برای من و برای هرکس دیگری متفاوت است و در چیز خاص متفاوتی معنی می شود . قطعا اصل آزادی خوب است و هرکسی در زندگی اش باید به دنبال آن باشد . اما در متن آزادی اشاره به توهم و برداشت نادرستی از آزادی بود که خیلی ها دارند .
- چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۵۳ ب.ظ