A P H E L I O N

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

به دو تصویر پایین چند ثانیه دقت کنید :


کندی 2کندی 1

( دقت کنید یعنی هرکدام را باز کنید و در سایز واقعی به اجزایشان دقت کنید )

خب ، از اعتیاد من به کندی کراش که بگذریم . میرسیم به آن قسمت داستان که من میخواهم . در تصویر سمت راست من با امتیاز 3902560 رتبه سوم رو بدست آوردم . در تصویر سمت چپ با امتیاز 275660 رتبه دوم . حالا خب که چی ؟ قراره چی از توی این در بیاد ؟؟ 


در تصویر سمت راست من بین نفر چهارم و دوم ، و در تصویر سمت چپ من بین نفر سوم و اول قرار دارم . اما فاصله من با نفرات قبل و بعدم در تصویر سمت راست و فاصله من با نفرات قبل و بعدم در تصویر سمت چپ یه چیزی توش داره . یه چیزی که همون چیزیه که من میخوام از توی این ماجرا در بیارم . حتما متوجه اون تفاوت شدید . من در هر دو حالت بین دو نفرم . اما در یکی از حالت ها به نفر قبل از خودم و در یکی دیگه از حالت ها به نفر بعد از خودم نزدیکم . 


من هیچوقت زمانی که فاصله ام با نفر بعدی زیاد است حسرت این را نمیخورم که ای کاش بهتر عمل میکردم .

من هیچوقت از اینکه با فاصله کم از نفر قبلی ام جلو زده ام هم به آن اندازه که با فاصله کم از نفر بعدی ام عقب مانده ام هیجان زده نمیشوم . 

کمتر به این فکر میکنم که زمانی که با فاصله کم از نفر قبلی جلو زده ام ممکن بوده است با انجام ندادن چند حرکت این اتفاق نمی افتاد . ولی خیلی به این فکر میکنم که زمانی که با فاصله کم از نفر بعدی جا مانده ام ممکن بوده فقط با چند حرکت ساده از او هم پیشی بگیرم . 


در حقیقت اینکه کجای وسط قرار دارم در شیوه ی شکل گیری افکارم تاثیر دارد اما اینکه کجای وسط قرار دارم واقعا اهمیتی ندارد . دقیقا به همین اندازه زمانی که از یک ماجرا قسر در میرویم احساسات بهمان دست میدهد . یا وقتی ماشین را با فاصله کم از جایی رد میکنیم . یا وقتی مربا از لای لقمه چکه میکند و روی لبه ی سفره یا سینی می افتد جای روی فرش یا لباس . 


به صورت کلی میخواستم همین هارا بگویم و از آنجایی که دارم تمرین میکنم برای حذف حرف های اضافه و کمتر توضیح دادن . پست را همینجا میبندم حالا باز یا بسته . 


بعدا نوشت : پست با توجه به کوتاهی و کند ذهنی نویسنده ( که خودمم ) به دو بخش تقریبا تقسیم شد که  البته نا مربوط نیستن . اما باور کنید خوندن کامل این پست به ضررتون تمام نخواهد شد . ( چقدر تبلیغاتی :| )


این پست در حقیقت قرار بود کامنت یک مطلب باشه . با موضوع " راز شما چیست ؟

بعد چون خیلی زیاد بود گفتم بجای کامنت فرستادن اونجا که میشد کامنتی چند برابر خود پست اینجا پستش کنم کلا ( به خودم مربوطه آقا :| ) 


موضوع پست هم این بود که "ولی انصافن چطوری بعضی‌هاتون کل آدمای شهر که هیچ، بلکه با کل کشور و کل دنیا دوست هستید؟! چطور واقعن؟ چطور دورتون شلوغه؟؟! " یعنی این  در حقیقت کل پست بود :| حالا ولش کن بسه مقدمه چینی . 

( متنی که در ادامه می خوانید حاصل تجربیات و مشاهدات نویسنده می باشد و لزومی ندارد رابطه های خود را با تکیه بر متن دچار تغییرات کنید چون نویسنده ( که من باشم ) مسوولیت هیچگونه رابطه ای را بر عهده نخواهم گرفت :| )


حالا خود متنی که در ادامه می خوانید : 


رابطه های مجازی بیشتر اینطور جواب میده . 

رابطه های واقعی محدود ترن قطعا هرچند من آدم هایی رو میشناسم که روابط واقعی گسترده ای هم دارن . ( حالا مجازی و واقعی صرفا محیطی که رابطه توش برقراره منظورمه نه ماهیت رابطه ) 
اونطوری هم سخت نیست ولی برای کسی که به خودش و حریم خودش معتقده و احترام به خودش در سطح مطلوبی هست . به نظرم سخت میتونه وارد این روابط گسترده بشه . چون روابط هرچی بیشتر بشه در عمل شما اطلاعات بیشتری از خودت رو باید در اختیار دیگران قرار بدی . زمان بیشتری رو باید صرف روابط کنی . باید یاد بگیری تو روابط حداقل باشی تا روابط دیگه رو از دست ندی . یجورایی زندگی افسارگسیخته ای داری . یعنی احساس اینکه زمانت و اختیارت از دستت خارج شده خیلی زود سراغت میاد . ( شما اگه در رفتار همون عزیزان روابط گسترده دقت کنی هر چند وقت یبار یه حالتی مثل ریستارت میاد سراغشون که تارک دنیا میشن که خودشون میگن من درگیرم یا مشکل خانوادگی داریم یا دوره ام شروع شده که اینا بهونه س ) 
بعد داشتن روابط گستره به درد همه نوع افراد هم نمیخوره . یعنی افرادی با یک سری خصوصیات خیلی مَچ نمیشن با این شرایط و حاصلش میشه تعداد زیاد رابطه اما مدت کم برقراری روابط . حالا این افراد چرا بیخیال نمیشن با این خصوصیات که دارن ؟ چون برآورده شدن تمام نیاز ها در یک رابطه تقریبا محال می باشد . ( چه مجازی چه واقعی ) حالا برای اینکه قاطی نشه مجازی و واقعی رو جدا بررسی میکنیم . که مجازی حاصل تجربه و واقعی حاصل مشاهدات نویسنده است . 

مجازی : 
کلا برقراری رابطه مجازی سخت نیست . یعنی فضای مجازی که الان در اختیار ملت قرار داره بسیار فضای مناسبی برای برقراری رابطه هست چون در تمامی سنین و تمامی سطوح شما میتونی از جنس مخالف مورد پیدا کنی . و خوشبختانه ( خوشبختانه برای کسایی که دنبال این روابط هستن ) تعداد موارد انقدر بالا هست که شما تنها در صورتی که نتونی تایپ کنی ممکنه به هدفت نرسی . و صد البته مهمه که کجا دنیال چی بگردی . ( از اینجا به بعد رو اگر کسی خوند و معتقد بود با استفاده از این شیوه ها کراشش رل زده یا مخاطبش خیانت کرده همچنان مسوولیتی به گردن من نیست . میخواست نخونه . اون اصن ذاتش همینه الان اینجا اینو نمیخوند نمیرفت پس فردا سر کلاس عمومی تحقیق مشترک برمیداشت میرفت ) ( بعدا نوشت : خب این منتفی ِ دیگه خودم ترجیح دادم نگم )
داشتم می گفتم . مهمه که کجا دنبال چی بگردی و چگونه . توی دنیای مجازی یه خوبی که داره شما میتونی از روی ظاهر قضاوت نشی ( البته این خوبیش برا اون دوستانی هست که پوئن مثبتی در ظاهرشون نیست و تمام بار رابطه رو باطن خوب یا باتن کاربلدشون به دوش می کشه ) این از روی ظاهر قضاوت نشدن کمک میکنه تو برقراری رابطه یک نوع نسبت و معادله بوجود بیاد که کار رو برای کسانی که در دنیای واقعی حرفی برای گفتن ندارن ( به مثابه ی ظاهرشون مثلا کسی نمیاد طرفشون ) آسون میکنه . که این نسبت رو در چارت زیر میتونید ببینید که براتون کشیدم . 
gragh

چارت بالا حالا نمونه س این مواردش میتونه کم و زیاد بشه و نسبت هاشون هم همینطور . ما اگه این چارت رو نمونه ابتدایی مواردی که در شروع یک رابطه میتونن تاثیر گذار باشن در نظر بگیریم . شما در رابطه های مجازی میتونی از ظاهر و پول به کلی فاکتور بگیری و نسبتشون رو از معادله کنار بذاری . که این در صورتی که از هوش بالایی برخوردار باشی میتونه به صورت کلی به نفعت تموم بشه . ( اینکه کنار بذاریم خیلی نکته ی پیچیده ای نیست . مثلا عکس پروفایل رو عکس برد پیت میذاری . اینجا ظاهرت رو کلا حذف کردی . که مثلا اگه خودت بودی تو پراید کلا ظاهر و مایه و شخصیت رو درگیر کردی :| )  حالا این چارت به صورت کلی چجوری عمل میکنه  ؟  اینجوری که علی رغم اینکه شما میتونی خیلی راحت کنترل شروع رابطه رو بدست بگیری . شما با میانگیری از عوامل دخیل در چارت به یه عددی میرسی که اون عدد تاثیر بسزایی در سطح مخی که میخوای بزنی داره . به این صورت که مثلا اگر ظاهر خوب . هوش بالا . شخصیت مناسبی داشته بشی . میتونی مثلا یه دختری با هوش پایین ظاهر معمولی شخصیت مناسب اما مایه ی فراوان انتخاب کنی . ( منظور اینجوری میتونی با برنامه پیش بری من دارم خیلی تخصصی توضیح میدم الان ) 
خب حالا پس امیدوارم همگی این موضوع رو فهمیده باشیم که چجوری میشه که روابط مجازی انقدر ساده و در بسیاری از موارد عجیب شکل میگیره . یعنی شما در فضای مجازی میتونی مسائل رو به دلخواهت مطرح کنی یا نکنی . اما در روابط واقعی اینطور نیست . 


[یک مقدار نوشته در این قسمت فعلا توسط خودم به دلیل اینکه نامربوط و بی ادبی بود حذف و سانسور شد :| ] 

بعدا نوشت : 
خب تا اینجا هرچی که گفتم در مورد شروع رابطه بود . این شروع رابطه ربطی به اون بحث اول پست اصن نداره که چرا و چجوری بعضی ها انقدر پابلیک و گسترده هستن در روابط ( اصلا شاید هدف بحث روابط معمولی رو هم در بر بگیره ، نه تنها روابط دو نفره ی اونجوری ) . دلیل گستردگی روابط رو به نظر من میشه چندین مورد در نظر گرفت که توشون از مثبت ترین نوع تا منفی ترین نوع وجود داره . حالا اینایی که فعلا حضور ذهن دارم در موردشون خیلی کوتاه میگم :
 
1-شخص کنجکاو هست در مورد افراد : شاید اصلا برای هر کسی پیش بیاد که در مورد افراد خاصی کنجکاو بشه و سعی در شناختشون کنه . خب این در صورتی که شخصی در مورد هرکسی که میبینه این حس رو داشته باشه میتونه باعث همون گستردگی بشه . معمولا به دلایل معلومی مثل تفکیک جنسیتی همه ما نسبت به هر جنس مخالفی که میبینیم در اکثر موارد کنجکاویم و در سنینی که میتونیم تازه این کنجکاوی رو ارضاء کنیم . مثلا 17 18 سالگی . در ارضاء این نیاز کلا کم نمیذاریم اکثرا . دختر و پسر هم نداره . هرکدوم در مورد یه بخشی از شخص مقابل قطعا کنجکاون . 

2-شخص نیاز های درجه 2 دارد : خب این خیلی شاید اکثر افراد توی این بخش باشن . هرچند کنجکاوی هم یک نیاز محسوب میشه اما منظور من از نیاز های درجه 2 اینه که دیگه اون کنجکاوی رفع شد . ( هرچند در هر سنی ممکنه اون کنجکاوی نسبت به افراد خاصی به وجود بیاد ولی از اون سیل اولیه رهایی یافتی دیگه فعلا ) نیاز های درجه 2 مثلا چی ؟ مثلا نیاز عاطفی . نیاز به اشتراک گذاشتن . نیاز به حمایت . نیاز به همراهی . نیاز به دیده شدن  ; قطعا بیشترین نیازی که این روزها ما داریم همون نیاز به وجود داشتن هست که نقطه مقابل تنهایی هست و با لایک شدن و کامنت گرفتن و منشن شدن و دایرکت دادن و گرفتن این احساس رو سعی میکنیم بوجود بیاریم . خب این راهش طبیعتا گسترده کردن روابط هست . که برای برآورده کردن این نیازها لزومی نداره خیلی در روابط پیش برید . با خیلی دوست های معمولی اجتماعی هم این نیاز برآورده میشه . 

3-شخص نیاز های درجه 1 دارد : قطعا اگر نیاز های درجه 2 اونا بود . نیاز های درجه 1 جنبه ی شخصی تر پیدا میکنه . حالا نیاز به همدم و نیاز به اینکه یکی روزی 3 بار بگه دوست دارم و نیاز به یکی که برات کادو بگیره و از اینجور چیزا که دیگه میدونیم همه . این نیاز های درجه 1 میتونن به کلی به سمت منفی و مثبت تکامل پیدا کنن با پیشرفت رابطه . ( حالا خود این منفی مثبت هم نسبی هست نه اینکه بگیم هرکی رابطه جنسی بخواد رفته بخش منفی رابطه. نه ) 

4-موقعیت شغلی شخص ایجاب میکند : مثلا دوست نتوورکر حتما دارید . خب موقعیت شغلی اون ایجاد میکنه در روابطش با مردم گسترده عمل کنه چون بین روابط و درآمدش رابطه مستقیم وجود داره . خیلی اوقات کسانی هستن که صرفا نگاه مادی ( منظور نیاز مادی . از جنس نیاز های قبلی نیستن هرچند باز هم نیاز محسوب میشن . ) اونها باعث میشه در روابطشون گسترده عمل کنن . مثلا یه پسر خوشتیپی که 10 تا دوست دختر پولدار داره قطعا با برداشتی آزاد از معیارهایی که برای برقراری رابطه داره میشه هدفش از رابطه رو به قطعیت حدس زد . 

همینا فعلا در ذهنم بود . نکته ی مشترکی که بین تمامی این موارد وجود داشت که قطعا متوجه اون شدید . "نیاز" بود . یعنی نیاز به نظر تنها عاملی هست که میتونه روابط رو گسترده کنه و یا برعکس . البته . یه نکته ای وجود داره . مثلا : شما با دوست دختری هستید که از اندام کوچکی برخورداره و نیاز شما در درشتی اندام رو برآورده نمیکنه . قطعا نیاز این وسط شما رو به سمت رابطه ی دیگه ای میل میده . اما یک چیزی به نام اصول اخلاقی همزمان داره از سمت مخالف به شما نیرو وارد میکنه . این شاید دلیلی باشه برای اون عده که این سوال براشون پیش اومد " خب ما همه این نیاز هارو داریم اکثرا ، اما همه روابط گسترده نداریم و یا میل به روابط گسترده نداریم چرا ؟؟ " اصول اخلاقی به نظر با همکاری چند عامل دیگه ( که نمیدونم ولی محض اینکه اگه یوقت یادم اومد . مثلا عوامل اجتماعی و خانواده قطعا دخیل هست . ) سعی در کنترل این روابط دارن . برای چی ؟؟ چرا باید روابط رو کنترل کرد مگه چه ایرادی داره ؟؟؟ 

خب الان اگر بخوایم وارد ایرادات این قضیه بشیم و ببینیم اصلا چرا باید نیرویی برای مهار این روابط وجود داشته باشه بشیم خیلی بحث پیچیده میشه . اما نمیشه نگفت پس من کوتاه میگم امیدوارم برداشت درست صورت بگیره یا بپرسه اگه کسی خوند و متوجه نشد . 

یکی از ایراداتی که به روابط گسترده وارده آسیب های اجتماعی که ممکنه بزنه خصوصا در قسمت سوم که شخص نیاز های درجه 1 داره . چون روابط دو سویه هست و روابط گسترده یکی از طرفین باعث نمیشه رابطه طرف مقابل هم از این نوع باشه . قطعا اینجا آسیب هایی به یکی از طرفین یا هر دو طرف وارد میشه نه در همه موارد اما شاید در موارد بسیار این مشکلات ایجاد شه . 

یکی دیگه از این ایرادات مشکلاتی هست که خود شخص درگیرش میشه . یعنی از کنترل خارج شدن روابط میتونه به خود شخص آسیب جدی وارد کنه . مثلا در برداشت اون از جامعه اطرافش خطا ایجاد کنه . مساله ای که خیلی از ما الان درگیرشیم . وقتی روابط از کنترل خارج بشن تشخیص دادنشون سخت میشه از هم. چون وارد فضایی میشن که دیگه برای هیچکدوم مشخصه یا مرز خاصی وجود نداره . یک دوستی معمولی برای یکی از طرفین یک رابطه عاشقانه ولی برای طرف مقابل یک دوستی اجتماعی هست . اینجوری زمانی که بخوایم وارد یه رابطه از هر نوع بشیم نمیتونیم برداشت مشخصی از اصول اون رابطه یا شرایط داشته باشیم . همین باعث میشه بعد از مدتی نتونیم رابطه های موفقی داشته باشیم . یا رفتار درستی متناسب با روابطی که درگیرشیم  از خودمون نشون بدیم . ( این خیلی بده باور کنید ) 

خب این دوتا ایراد بزرگ همراه با چندین ایراد دیگه ( ایرادات واقعا زیاد هست ویژگی های مثبت هم واقعا زیاد هست اما خب مجال نیست ) باعث میشه روابط گسترده علی رغم تمام ویژگی های مثبتی که از نظر رفع انواع نیاز برای انسان به ارمغان میارن همچنان بهترین گزینه برای انتخاب شیوه ی زندگی نباشن . قطعا هیچ مسیری وجود نداره که بهترین باشه و صرفا انتخابی هست که ما بر اساس اولویت ها انجام میدیم . مثلا اگر ما روابط گسترده رو ترجیح میدیم . در کنار رفع شدن بخش عمده ای از نیاز هامون همچین چیز هایی رو هم در صورت کنترل نکردنش ممکنه از دست بدیم . یا اگر در روابط آدم بسته و گوشه گیری هستیم . در قبال بدست آوردن یک نظم در کنار اصول اخلاقی و مدیریت مناسبی که در زندگیمون بدست میاریم ممکنه بخشی از نیازهامون هم برآورده نشه .  بحث صرفا سر انتخاب بر اساس اولویت هایی هست که هرکسی برای خودش در نظر میگیره . شاید همین عامل باعث میشه انسان هرچقدر پخته تر و بزرگتر میشه روابطش بسته تر میشه . شاید موضوع خیلی پیچیده تر و یا خیلی ساده تر از این چیزهاست . 



خب فعلا بحث رو اینجا جمع میکنم . اون بالا در مورد روابط مجازی توضیح دادم . اما واقعی نه . چون بعد از چند بار مطالعه به این نتیجه رسیدم که اون موضوع کلا ربطی به بحث نداره .اما اگر علاقمند بودید میتونیم راجع بهش در زمان دیگه و پست دیگه ای حرف بزنیم . و اصلا ادامه ی اون ماجرا رو بگیریم . 


راستش را بخواهید دیرو میخواستم پست دیگری بنویسم که خیلی از این پست بهتر بود . ولی به دلایلی که به خودم مربوط هست ننوشتم و امروز میخوام این پست رو بنویسم . 

در خانه ما همکاری ها به دو صورت بین من و اعضا در جریان است که اگر یکی از این همکاری ها که همکاری من و برادر گرامی است را فاکتور بگیریم . دوتای دیگر یعنی همکاری دوجانبه من و پدر و همکاری دوجانبه من و مادر میماند . حالا میخواهم نیم نگاهی به تفاوت میان این همکاری ها بیاندازم . 

همکاری دوجانبه بین من و مادر مثلا می شود همکاری هایی نظیر خانه تکانی . کاشت و رسیدگی به گل ها و فضای حیاط . چیدن سفره و در مواقع مهمانی کمک به آشپزی و پذیرایی و از این دست همکاری ها . ( همکاری دوجانبه یعنی دو طرف درگیر کار هستند . در اکثر موارد همکاری یک جانبه از سمت من صورت میگیرد البته :/ ) 
همکاری دوجانبه بین من و پدر مثلا می شود همکاری هایی نظیر تعمیرات وسایل منزل . خرید . و شاید عجیب به نظر برسد اما آشپزی ! و ظرف شستن . ( البته ظرف شستن در موارد محدود اتفاق می افتد . 

حالا من با تحقیقات و مشاهداتی که انجام دادم متوجه تفاوت هایی میان این همکاری ها شدم . که از آنجا که من در هردو همکاری یکسان هستم . تفاوت ها مربوط به پدر و مادر می شود . 
مثلا مادر تاکید زیادی رو جزئیات دارد . یکجورهایی کمال گرایی را در همکاری های دوجانبه با مادر می شود حس کرد . اما همکاری دوجانبه با پدر کلی تر است . یعنی هدف اگر تعمیر لباس شویی است . ممکن است فرش و کابینت ها کثیف شود . در حالی که در همین موضوع اگر بجای پدر مادر بود فرض و کابینت ها و کلیه لوازم حاشیه لباس شویی حتی تمیزتر از قبل می شدند . یعنی پدر کلا از آنهایی است که در جاده به فکر رسیدن است و مادر از آنهایی است که کلا هم میخواهد برسد هم چیزی را از مناظر و طبیعت و مغازه های بین راهی و رستوران ها و اینها را از دست ندهد . 

خوبی همکاری با پدر این است که تقریبا زحمت کار و وقت مصرفی به شدت کاهش میابد . اما مثلا اگر این سالاد الویه که امروز درست کردیم را بدهیم کودکان زیر 10  سال ، ممکن است دچار سندرمی توموری چیزی شوند . 
به صورت کلی پدر خیلی سخت نمیگیرد و درگیر مسائل دنیوی نمیشود . اگر پارچه ای این وسط کثیف شود سعی میکند پارچه را از جلوی چشم دور کند . در حالی که مادر پارچه را میشورد . یا مثلا ظرفی را که مادر در طول درست کردن یک غذا 4 بار می شورد . پدر از صبح با آن غذاهای مختلف درست میکند  . تویش میوه هم میخورد . غذا را هم تویش تست میکند . بعد که دیگر واقعا نمی شود با آن ظرف کار دیگری کرد آن را می شورد . ( منظور آن ظرفی که کنار ظرف اصلی غذا هست و تویش قاشق میذارند و نمیدانم روغن داغ میکنند و اینها . نه اینکه توی ظرف قورمه سبزی بلافاصله باقالی بار بگذارد )

مادر اما به شدت سخت گیر است. مثلا در طول خانه تکانی جاهایی را میگوید تمیز کن که ما سالی یکبار آن جا ها را آن هم در ایام خانه تکانی چون مادر میگوید تمیز کن میبینیم . یا مثلا برای ناهار 4 قاشق اضافه می آورد . در حالی که وقت هایی که نیست ما تعداد قاشق هایمان گاها از تعداد خودمان هم کمتر است . 

به صورت این همکاری های دوجانبه خوب است . باعث میشود آدم از نرم زندگی خارج نشود . خیلی ها هستند که کارهایش کلا مثل پدر . و یا کلا مثل مادر است . خوب آنطوری هم آدم مریض میشود . همین که همچیز در هم آمیخته باشد و از هرکدام کمی انجام دهی هر از چند گاهی بهتر است تا اینکه کلا آن یکی که راحت تر است را انتخاب کنی . 
من بروم که پدر برای یک همکاری دوجانبه درخواست همکاری ارسال کرده است . البته درخواست کلمه بزرگی برای این پیشنهاد هست . پیشنهاد هم که نیست . یک دستور طوری هست . دامنه اختیارت اینگونه است که میتوانی بلافاصله و یا تا 5 دقیقه دیگر به انتخاب خودت پا شوی بروی . باز همین هم خوب هست .