A P H E L I O N

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

قبل از انتشار این متن ، همین پست را یکبار تا انتها نوشتم و به دلیل بسته شدن مرورگر و ذخیره نکردن پیش نویس کاملا در هم پاشید . حالا تمرین خوبی است تا ببینم چه اندازه روی افکارم تسلط دارم و می توانم یکبار دیگر همه آن چیز ها را تدوین کنم یا نه . این روشی است که اینبار برای کنترل خشم و عصبانیت و شاید نا امیدی نسبت به نوشتن دوباره این پست انتخاب می کنم . امیدوارم جواب دهد . 

این روز ها چیزی که بیشتر از پیش من را آزار می دهد عدم آگاهی است ، عدم آگاهی از این جهت که دوست دارم نسبت به تمام وجوه یک مساله و اتفاق آگاه باشم و به آن اشراف داشته باشم . البته این حس دوست داشتن که آن را ناشی از کمال گرایی می بینم آنقدر ها هم بد نیست ، باعث می شود کمتر قضاوت کنم و کمتر حرف بزنم ، گاهی باعث می شود بهتر کنار بی آیم . 

اما خب ، قسمت اعظمی از این آزار را خودم به خودم نمی رسانم ، چون زمانی که حرف می زنم قطعا نسبت به عدم آگاهی خودم نسبت به وجوه تاریک آن ماجرا آگاه نیستم که بخواهم از آن آزار ببینم . مانند اعتباد به مخدر است ، فرد معتاد به دیگران آزار بیشتری می رساند معمولا . حالا هم همینطور است ، آگاهی نسبت به عدم آگاهی دیگران آزاردهنده تر است . 

به قبل تر که برگردم ، روز هایی را می بینم که هر متن و نوشته و حرف و سخنی برایم مانند یک وحی منزل ، ستودنی و بدون ایراد بود . اما رفته رفته به تناسب بالا رفتن آگاهی ام این موارد تعدادشان روز به روز کمتر و کمتر شد ، این آگاهی را در جهان بینی می بینم ، یعنی یک آگاهی گسترده نسبت به موارد پر شمار . البته تعریف جهان بینی ، از نوع اصلاح آن ، این نیست و چیز دیگری است که من به دلیل پیدا نکردن کلمه مناسب تر از همین جهان بینی استفاده می کنم . 

موضوع از این قرار است که جهان بینی ، به معنای کلمه آن یعنی دیدن جهان در کنار رسیدن به آگاهی از نوع واقعی آن میتواند آزار دهنده باشد . چرا که یادگیری و آموختن به ما مواردی را اضافه می کند که مطابق آن می توانیم چیز ها را ارزیابی کنیم ، زمانی که چیزی نمیدانیم برایمان مسائل پذیرفتنی تر از زمانی هستند که میان آن مسائل و دانسته هایمان رابطه ای پیدا نمی کنیم . به همین تناسب ، پیشرفت دانسته های ما در علم و تکنولوژی و سیاست و فلسفه و  ... ، باعث میشود تعداد برخورد ها و تنش های ما متناسب با افزایش آگاهی ما بیشتر شود . که این به خودی خود آزاردهنده نیست اما اختلاف میان شکل و هندسه این دانسته ها و شکل و هندسه شرایطی که در آن زندگی می کنیم میتواند خوش آیند نباشد . 

این بین لازم است پرانتزی باز کنم با این مضمون ، یادگیری همیشه منجر به جهان بینی و آگاهی نمی شود ، گاها جهت گیری آموزه های ما منجر به یک سو گیری در یادگیری می شود که این اتفاق نه تنها باعث جهان بینی نمی شود ، که می تواند تنگ نظری را نیز تشدید کند . مثلا یک عالم دینی همیشه در حال یادگیری است ، اما شکل آموزه های آن یه شکلی نیست که منجر به جهان بینی شود . مثلا سروش اگر برای تخصص و فوق تخصص درس بخواند نمیتوان از او انتظار جهان بینی داشت . به صورت کلی محدودیت در موضوع بندی آموزه ها می تواند یک جلوگیرنده برای جهان بینی محسوب شود . البته ، اینطور نیست که طبقه بندی خاصی برای درجات جهان بینی قائل شویم و بگوییم فلانی از درجه پایین تری برخوردار است و فلانی بالاتر قرار دارد . صرفا برای این پرانتز را باز کردم تا بگویم بین یادگیری و جهان بینی و آگاهی ، رابطه می تواند مستقیم نباشد . قطعا عوامل گسترده تری میتوانند تعیین کننده باشد در این روند . 

برگردیم به موضوع اذیت و آزار ، این روز ها بیشتر مورد آزار قرار می گیرم توسط نوشته هایی که میخوانم و حرف هایی که می شنوم ، و قطعا این اذیت و آزار روز به روز و تا زمانی که مسیر آگاهی رو به جلو باشد بیشتر خواهد شد . در حقیقت زمانی که متوجه اختلاف دانسته ها یا درک اشتباه و ارزیابی اشتباه در یک موضوع از سوی خودت و یا دیگران می شوی ، دردناک است . دردناک از این جهت که رفته رفته دامنه ی افراد و اجتماع برایت تنگ تر خواهد شد ، البته این یک اتفاق درست می تواند نباشد اما زمانی که آگاهی خودمان را درست و باقی را غلط تلقی کنیم می تواند منجر به این رخداد شود . رفته رفته کمتر احساس فهمیده شدن پیدا خواهی کرد و کمتر برای ابراز خواسته ها و دانسته هایی که میدانی دامنه ی افکار پذیرای آنها زیاد نیست تلاش می کنی . و از آنجا که انسان موجودی است اجتماعی ، چه اجتماعی دو نفره ، چه خانوادگی ، چه قومیتی ، چه هم وطنی و چه و چه ، برایش دردناک می شود این انزوا که به تناسب آگاهی روز به روز برایش فضا را تنگ تر می کند . پس سعی در انتشار آگاهی می کند و یا سعی نمی کند . فکر می کنم در طبقه بندی اجتماعی ، هرچه از درک و آگاهی کمتری برخوردار باشی کمتر مورد اذیت آزار قرار می گیری . و این می تواند ابعاد گسترده تری به خود بگیرد . 

در آخر دو پاراگراف بالا گفتم این موضوعات عوامل و ابعاد گسترده تری می توانند به خود بگیرند ، برای مطرح کردن تمامی عوامل و ابعاد این مسائل زمان و درک کافی از جانب من وجود ندارد اما قطعا با توجه به دانسته های ما و متنی که خواندیم میتوانیم آن را به شکل های مختلف به مسائل تعمیم بدهیم . فکر می کنم کافی است . 

حالا که متن را یکبار دیگر تا انتها نوشتم ، باید بگویم جای خالی مواردی را حس می کنم و البته موارد تازه ای به متن اضافه شد ، نمیدانم خوب است یا بد اما احساس ناتوانی می کنم نسبت به کنترل افکار و ایده هایی که در ذهنم جریان دارد .