A P H E L I O N

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

اینطور که به نظر می‌رسد بالاخره بعد از مدت‌ها عازم هستم. 

 

بار اول که اینقدر به عزمت نزدیک بودم زمانی بود که بیخیال نتیجه کنکور ارشد شده بودم و خودم را آماده فرستادن دفترچه می‌کردم. که خب حالا بعد از نزدیک به 3 سال دیگر تمام مراحل را گذرانده‌ام و از چند روز دیگر وارد این دوره خواهم شد. 

احساس خاصی نسبت به آن ندارم. در حقیقت شرایط زندگی ام در حال حاضر، متاثر یا بی تاثیر از کرونا طوری نیست که دلتنگی یا وابستگی ایجاد کند و این ماجراجویی یک دو ساله بخواهد لطمه ای به چیزی وارد کند. شاید هم خودم شرایط را به این سمت راهنمایی کرده باشم. 

در مورد نفس این عمل و 24 ماه از زمان زندگی ام را که سال های 27 و 28 را در بر می گیرد کمی فکر کردم. به نظر ناعادلانه می آید. 

 

اما خب، بدم نمی آید اگر 24 ماه زمان را برای چیزی برنامه ریزی کنم که مگر در این شرایط دستیابی به آن ممکن نیست. مثلا نوشتن یکی از پروژه هایی است که به نظر می تواند حل این مساله را آسان تر کند. 

 

تقریبا در حال حاضر هیچ دغدغه ای برای رفتن ندارم و هیچ سوالی شبیه به این که اگر بروم فلان چیز چه می شود در ذهنم وجود ندارد، و خب این فاجعه است و محبتی است که زندگی در این جغرافیا نصیب آدم می کند. خوشحال می شدم اگر برای این 24 ماه برنامه ای برای رشد وجود داشت یا اینکه فرصتی برای ارتقاء چیزی در آدم. شاید هم وجود داشته باشد. 

نگرانی بزرگم هم‌کلام شدن و مجبور به معاشرت شدن با سن و سال پایین هاست.بین سربازها سن و سال بالا بحساب می آیم. 

 

احتمالا بعد ها در پست دیگری یک مقاله جامع در مورد کارهایی که در 24 ماه می توانستم به جای سربازی انجام دهم بنویسم و با کارهایی که در این 24 ماه در سربازی انجام دادم مقایسه کنم .