A P H E L I O N

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

در مورد ادب و بی ادبی یک چیز است که مرا اذیت می کند و آن این است که اساسا ما چه چیز هایی را بی ادبی و چه چیز هایی را مطابق ادب میدانیم . در حقیقت یک جور هایی کلیت موضوع کمی برایم گنگ است . به همین دلیل شروع به نوشتن این پست کردم تا تکلیف را کمی روشن کنم . 

برای اینکه مسائل باهم قاطی نشود آن ها را بخش بندی میکنم . 


بخش اول : بد رفتاری

در مورد عُرف تا آنجا که یادم می آید پیش تر حرف زده ام . نمیدانم حالا هنوز حرف هایم همان است یا نظرم تغییر کرده است . که مهم نیست . ملاک نظری است که الان دارم . بخش بزرگی از بی ادبی بر خلاف آنچه تصور می شود در مورد بد دهانی نیست . و در مورد بد رفتاری است . که بد رفتاری را با عرف می سنجیم اکثرمان . یعنی هرچه که بر خلاف عرف باشد می رود و در دستگاه سنجشمان قرار میگیرد تا مورد تایید قرار گیرد یا نگیرد . یعنی مثلا من به بزرگتر از خودم سلام نمی کنم و این می شود بی ادبی . چون مطابق عرف و احترام ابتدا کوچکتر سلام باید بکند . به همین سادگی یک سلام نکردن و یا یک لم دادن ساده و دراز کردن پاها در جمع من را بی ادب می کند . 

مشکلی که من با این نوع از ادب سنجی دارم این است که دامنه ی مشخصی برای ادب و بی ادبی در آن تعریف نشده است . در بعضی موارد البته مشخص است . مثلا من میدانم جلوی پدربزرگ ام چه رفتاری نشانه ی بی ادبی می تواند باشد . منتها در عین حال آن جاهایی که میدانم چه چیزی بی ادبی پنداشته می شود از حساسیت کمتری برخوردار است بی ادبی ام . در مقابل زمانی که نیاز بالقوه ای به با ادب بودن دارم هیچ ایده ی از این مرز و حد وجود ندارد . مثلا زمانی که برای اولین بار قرار است کسی را ملاقات کنی و میخواهی کمی هم کول به نظر برسی . حساسیت در آخرین حد خود قرار دارد و در عین حال شناخت تو از این حد و مرز تقریبا صفر است . مثلا من نمیدانم فلان دختری که در فلان رشته درس میخواند و طی فرآیندی حالا با ما سر این میز نشسته است چه ایده ای در این مورد دارد . و طبعا آنقدر زمان و قدرت مانور ندارم تا با ریسک های کوچک بخواهم دامنه ی تشخیص را تنگ تر کنم . به همین دلیل است که ما آدم ها از قوانین نا نوشته ای به نام عرف در این زمینه استفاده میکنیم . تا در همچین شرایطی با رفتار در قالب عرف ریسک رفتاریمان را به حداقل برسانیم . منتها ایتز نات دت اترکتیو . منظورم این است که رفتار در قالب عرف زمانی که میخواهی درشت تر به نظر برسی و متمایز خودت را نشان دهی تنها میان سیارات دیگر ممکن است جواب بدهد . پس من شروع میکنم از اطلاعات قبلی ام استفاده می کنم . مثلا جمع را در نظر میگیرم و شوخی ها و رفتار هایی بروز میدهم که به نظرم مناسب آن جمع است و جمع پتانسیل آن ها را دارد . 

پس تا اینجا یکی از مشکلات عدیده ی من در مورد بی ادبی می شود مشخص نبودن هیچ حد و مرز دقیقی خارج از عرف برای آن . یعنی ما عرف را اگر دایره ی کوچکی به مرکز ساده ترین رفتار ها و گفتمان ها در نظر بگیریم . در جمع های مختلف این دایره باید طبعا تغییر کند . مثلا در جمعی که همه بین 22-26 سال داریم طبعا ما با دایره بزرگتری طرف هستیم . مثلا میتوانیم از کلمات رکیک تری بدون اینکه بی ادبی شمرده شود استفاده کنیم .  منتها همین حالا که من دارم این مطلب را می نویسم ما تنها یک دایره عرف داریم که از آن برای تمامی مراسمات و گردهمایی ها استفاده میکنیم که آن هم از خطوط کاملا محوی بهره می برد که به خودی خود یعنی ما در ساختار اولیه نیز دچار شکل هستیم . 

از این بخش بدون پرداختن به جزئیات و توضیحات بیشتر گذر میکنیم . 


بخش دوم : بد دهانی

منظور از بد دهانی طبیعتا بکار بردن کلمات رکیک است . این که کلمات رکیک چیست و آیا واقعا رکیک است خیلی مساله ی ساده ای نیست . مثلا ما اندام جنسی همدیگر را کلمه ی رکیک میدانیم . در حالی که وات د فاک ؟؟؟ چرا باید رکیک باشن ؟؟؟ چه فرقی بین دست و پا و فلان جای آدم ( حتی من خودم از بکار بردن اسامی آنها پرهیز میکنم که به نوع خود شگفت انگیز است در حالی که در حال جستجو برای استدلال این موضوع هستم که آن ها را رکیک میدانیم :| ) است  . در حقیقت من در این مورد هم نشانه هایی از عرف و دنباله روی چشم بسته را میبینم . اگر آن قسمت بدن من رکیک است . فقط دلیلش این است که ما سر رکیک بودن آن باهم به اجماع رسیده ایم . برای اینکه این مساله بیشتر روشن شود سری می زنیم به قسمت 6 از فصل دوم ریک و مورتی :| به تصویر پایین نگاه کنید : 

ریک

در حقیقت در این قسمت از ماجرا ریک وارد جهانی میشه خودش ساخته برای حالا دلیلی که میخواسته . ریک به عنوان یه جور آدم فضایی وارد اون جهان میشه و خودش رو معرفی مکنه . و برای اینکه بهش خوش بگذره از کلمات رکیک دنیای خودش بعنوان تعاریف مثبت در اون جهان ساختگی استفاده میکنه . مثلا اینجا از انگشت وسطش بعنوان یه نشانه خوب استفاده میکنه و مطابق انتظار دقیقا همین اتفاق میوفته . یعنی اصلا مهم نیست که ما از چی حرف میزنیم و از چه نشانه ای استفاده میکنیم . این صرفا برمیگرده به یه توافق جمعی . مثلا اگه همه ما سر اینکه "میکنمت" تعریفی از خوب بودن طرف مقابل هست به توافق برسیم . میتونیم از فردا برای ابراز علاقه بکار ببریمش و هیچ اتفاقی هم نمیوفته . 



خب حالا اینارو داشته باشید تا در یه فرصت دیگه از یه زاویه دیگه بررسی و کنکاش کنیمش . 

در حقیقت من الان باید برم و حوصله تایپ ندارم . کلی مطلب مونده در این رابطه که ممکنه تا همینجا که گفتم رو هم تکذیب و تخریب کنه حتی . 


 

( این پست شامل افکار نامربوط نسبت به پستی است که در جای دیگر خواندم و آنجا نمیتوانستم بگویم دیگر )


مردم مریض شدن . چمیدونم یه چیز تو مایه های بیمار های روانی هیستریونیک . یعنی مردم خیلی درگیر نمایش شدن ، خودشون رو به نمایش میذارن ، کارهایی که کردن و نکردن رو ، شخصیتی که دارن و ندارن رو ، 

در کنار این نمایش حالا خاصیت فضای مجازی و قابلیتش رو در به نمایش گذاشتن و خود واقعی نبودن هم در نظر بگیری میشه همین افتضاحی که الان هستن . یعنی نمایش یک خود غیرواقعی ، در مواردی وانمود کردن به داشتن چیز هایی که در واقعیت نداری . 


اما به نظر من ایراد یا مشکل این افراد و اعمالشون نیست . مشکل اقبال و جامعه ای که حمایت میکنه از این نوع رفتار هست ، یعنی برخورد متفاوت ما با یکی که باباش وزیر باشه یا باباش معلم باشه باعث میشه اون تفاوت مطرح باشه و مهم باشه ، وگرنه مثلا واسه ی کسی مهم نیست یکی مثلا سلیقه ش تو انتخاب مدل کیف چطوریِ و به الطبع هم ما با آمال پست های مختلف از انواع کیف ها رو به رو نیستیم . 

الان پیج های اینستاگرام رو ببینی همه پر از عکس های مثلا هنری پر از دک و پز و جلوه های شیک و لاکچری اِ . اصن یجورایی کاربریش تغییر کرده حتی در این حد اسیر این موضوع شدیم ما . و من حق میدم الان که کسی براش مهم باشه که از پایین شهر بیاد الهیه که لوکیشن بزنه چون برای مخاطبش این مهم هست و تا جایی که این لوکیشن بخواد تعیین کننده باشه به نظرم کاملا طبیعی و قابل قبول هست این نوع دگر نمایی کردن ها . ( لوکیشن حالا مثال هست ) 

به صورت کلی به نظرم تمامی موارد بیخودی که ما به عنوان حاشیه فریادشون میزنیم اما بهشون به عنوان ملاک و معیار نگاه میکنیم قابلیت این رو دارن که توسط افراد به عنوان مسائل کلیدی شامل نمایش و تغییر بشن ، اگه کسی وانمود می کنه که هرشب میره رستوران و یا واقعا میره این به شخصیت اون فرد عموما ممکنه برنگرده ، به شخصیتی که ما دوست داریم از اون فرد داشته باشیم برمیگرده و اون فرد سعی در ارضاء این مورد میکنه بیشتر تا اینکه از رستوران رفتنش لذت ببره . یا مثلا تعریف های بیجا از نوتلا و پیتزا های پر از پنیر ، در اکثر موارد عکس هایی از خوراکی هایی میذارن ک اونقدر اشباع هست که حتی یه گاز نمیشه ازشون زد ولی همه به عنوان لذت بهش نگاه میکنن ، لذت نمایش و لذت دیدن ، این موضوعات زمانی شکل میگیره که مخاطب علاقه داشته باشه به وجودش . 

که اصلا اینکه ما به چیزی علاقه داشته باشیم ببینیمش و کسانی باشن که مطابق علاقه ی ما پست بذارن و سمت اون چیز ها برن به خودی خود عجیب نیست ، منتها وقتی عجیب میشه که ما نوع نگاه و برداشتمون و رفتارمون بر خلاف حرف های خودمون باشه ، این شفافیت رو از همه ی ماجرا میگیره ، یعنی شناختن شمارو سخت می کنه ، اعتماد رو سخت می کنه ، به الطبع تعداد آدم بد ها رو زیاد میکنه ، خب این حس بدی رو نسبت به جامعه اطراف کم کم در آدم بوجود میاره ، هیچکس دوست نداره بین یه مشت متظاهر دروغگو زندگی کنه ، ارزش هارو پایین میکشه وجود این اتفاق در جامعه ، همین معیار هارو حتی جا به جا میکنه و به صورت حباب بزرگی باعث میشه خیلی از مسائل بزرگتر از چیزی که هستن جلوه کنن و خیلی مسائل مهمتر پشت اونها دیده نشن ، که قطعا این آدم رو گول میزنه ، نه اینکه آدم ها تصمیم اشتباه بگیرن ، آدم ها شناخت رو بر پایه ی مسائلی تنظیم میکنن که معیار های درستی نیستن برای اون تصمیم گیری و شناخت .