A P H E L I O N

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

متاسفانه من هم گاها پیش می آید که درگیر سریال های تلوزیونی می شوم . البته نه آنقدر درگیر که با حساسیت دنبالشان کنم و ساعت پخش و تکرارشان را حفظ کنم . معمولا وقتی خانواده می بیند من هم می بینم . به همین سبب سریال پایتخت را انتخاب کردم که ببینم با توجه به شباهت زبانی و فرهنگی مان باهاشان . ( البته نه آنقدر ! ) در مورد پایتخت 5 اما نکته ای برایم عجیب بود . 

شاید ذهنتان را حالا برای اظهار نظر های سیاسی و تند با درون مایه سکولاریسم و اینجور چیز ها آماده کرده باشید اما از اساس می خواهم درباره چیز دیگری بنویسم . آن چیز دیگری را هم که میخواهم بنوسیم قطعا به گوشتان خورده است . اما خب سعی میکنم طوری بنویسم که حداقل ولتاژ نوری که به چراغ می رسد را بیشتر کند . 

البته لازم است بدانیم که نمیتوانم همه آن چیزی را که میخواهم بگویم . حتی نمیتوانم قسمت هایی را به صورت جمله در بی آورم . ممکن است نشود به آن چیزی که میخواهم برسم . اما تلاشم را می کنم . 

فکر می کنم پر واضح است که هدف از ساخت مجموعه پایتخت 5 چه بود و سعی در القای چه چیزی داشت و دارد . این بین اما ابهاماتی در ذهن من نقش بسته است ، نه در مورد اینکه موضوع فیلم تا چه اندازه حقیقت دارد و یا اینکه موضع من نسبت به ماهیت فیلم چیست . بیشتر نگران تفسیر ذهن هایی هستم که مکررا با هم به اختلاف می خورند . نمیدانم تا چه اندازه این مجموعه جنگ ، دخالت ، کمک ، هزینه ، تلفات و .. ما را در سوریه برایتان قابل قبول و توجیه کرده است که هدف آن به ظاهر همین است . اما نکته ای عمیقا من را آزار می دهد و آن نمایش همچین چیزی است ، در عین حال که نمایش آن و آگاهی ما نسبت به چنین اتفاقی منطقی و معقول به نظر می رسد نمی توانم مخالف آن نباشم . دختر 16 ساله ای را تصور کنید که به پای یک مجموعه کمدی می نشیند و شاهد صحنه های دیشب می شود . دیگر مهم نیست شما یا هرکس دیگری چه اندازه برای آرامش و آسایش و امنیت و هرچیز دیگری تلاش کرده اید . تا ابد این صحنه وارد ذهن دختری می شود که شما برای اینکه همان دختر این صحنه را تجربه نکند هزینه می کنید و میمیرید ، و این منطقی به نظر نمیرسد ! مسخره است حتی اصلا آگاهی را شامل نمی شود و هیچ چیز مثبتی در آن نیست که مردم همچین صحنه ای را هنگام دیدن سریالی با رزومه مشخص و موضوع مشخص که قطعا مطابق با همین معیار ها به پایش نشسته اند شاهد باشند.  نمیدانم آیا لذت تقدیر و قدر شناسی وادار می کند که ذهن ها را فدا کنید و یا توجیه برخی اتفاقات و هزینه ها و کاستی ها ! اما واضح است که هدفی جز بدست آوردن و هدایت افکار عمومی در چنین صحنه هایی و در چنین مجموعه هایی به چشم نمی خورد . 

در حقیقت اسیر نوعی کنترل از نوع مردم همینم ندارن بخورن هستیم . هر سال و هر ماه تعداد زیادی اجساد به نام شهید با پوشش تلوزیونی ، اخبار فراوان از کشور های جنگ زده و اتفاقات تروریستی و غیره و ذالک به مغزمان فرو می رود . و ما بیخیال این که پس من چی ؟؟؟ پس ما چی ؟؟ می شویم . بیخیال اینکه من حق دارم خواسته هایی داشته باشم . تو حق نداری به جای من تصمیم بگیری . من حق دارم طوری که میخواهم باشم . تو حق نداری طوری که میخواهی من را درست کنی . 

اما همه ی اینها معمولی شده است . فردای پخش سریال پر می شود از افکاری که خدارا شکر . حالا قدرشان را میدانیم . مرسی که هستند . هرچقدر هزینه کنند می ارزد . حالا ایرادی ندارد که برخی محدودیت ها داریم . و در نهایت همچیز با "در عوض امنیت داریم" رفع و رجوع می شود . این معمولی شدن بد است . کلا معمولی شدن بد است . معمولی بودن بد است . خسته می کند آدم را . ما را تبدیل به همین آدم ها می کند که شده ایم . خسته از اعتراض ، و تفکر حتی . خسته از تلاش برای رسیدن به نتیجه ای درست . 

fish

آن پا پای من است در سمت راست ، و بی شک یکی از بزرگترین اشتباهات بشر با دمپایی به بازار ماهی رفتن است :))

با دیدن تصویر بالا نمیدانم متوجه شدید یا نه ، ماهی که روی آن فکوس کرده ام ماهی عجیبی است ، من خودم ماهی های زیادی دیده ام ، خصوصا از نوع کپور ، تمام زندگی ام باهاشان سر و کار داشته ام ، خیلی اوقات پولکشان را کنده و داخل شکمشان را هم تمیز کرده ام یا حتی در کودکی با بادکنک های داخل شکمشان که شما احتمالا نمیدانید چیست بازی کرده ام . برای من این ماهی کپور ماهی عجیبی است .

بیایید زمان را کمی به عقب برگردانیم و به زیر آب دریا یا حوض پرورش ماهی برویم . در میان هزاران ماهی معمولی ، درست مثل ماهی های دیگر تصویر ، یک ماهی وجود دارد که هیچ ماهی دیگری شبیه آن نیست ، حداقل از نظر ظاهر اینطور است . حالا نمیدانم ماهی های اطراف این ماهی متوجه این تفاوت شده بودند یا نه . یا اگر می شدند چه رفتاری از خودشان نشان می دانند . و یا این تفاوت برایش در زندگی یک محبت بود یا یک عذاب . نمیدانم اصلا خودش از این تفاوت خوشش می آمد یا نه . اما خب در هر حال ما یک ماهی داشتیم که با ماهی های دیگر فرق داشت . اما با همه اینها حالا چی ؟؟ حالا مثل تمام ماهی کپور های دیگر حوضچه شان با همان قیمت کیلویی نمیدانم چقدر روی سکوی بازار ماهی است تا فروخته شود و مثل بقیه ماهی کپور ها پَر شود و تمیز شود و احتمالا سرخ شود . آدم ها که از کنارش رد می شوند برایشان مهم نیست که این ماهی چرا پولک های عجیبی دارد . یا اصلا متوجه نمی شوند که این ماهی چه ماهی عجیبی است . میتواند چه داستان عجیبی پشت این ظاهر عجیب باشد. میتواند چه سرگذشت عجیبی داشته باشد و از این دست سوالات . حالا تنها چیزی که مهم است وزن آن است . که آن هم برای ما مهم است . 

از حرف هایی که زدم میتوان حالا نتیجه هایی گرفت ، به مسائلی ربطشان داد و فکر هایی به سر بزند . مثل همیشه تعمیمش داد به چیز های دیگری که برای خودمان و در بین خودمان اتفاق میوفتد و از این چیز ها . این بار از نتیجه گیری فاکتور میگیرم . شاید بعد تر نوشتم مثلا آن ها را  .  یا اگر نظر گذاشتید در نظرات نوشتیم .