A P H E L I O N

۱ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

چیزها در حال اتفاق افتادن اند. از هر سو ایده ای با تمام سرعت و با شکلی پر از لبه به سمت ذهن روانه می شود. رکاکت به جان هر قدم به هر سو افتاده و از این لحظه دیر زمانی است که عبور نکرده ام، تو گویی این لحظه از آن ایستادن شده است.

 

 

در این میان نوشتن سخت تر از همیشه جلوه می کند. دیگر فضایی در ذهن برای افکاری از جنس خود نمانده و پردازش های ذهنی مدام در حال تکاپو برای فرار از دام افسردگی و پوچی یافت می شوند. زندگی به هر شکلش و با هر الگویی عبث جلوه می کند و هر کور سوی روشنی به آنی اسیر خاموشی می شود که گویی هرگز جرقه ای نبوده است. 

 

با اینحال صبح ها را زودتر از همیشه بیدار می شوم . اطرافیانم را بیشتر از همیشه دوست دارم و بیشتر از همیشه برای هر موضوع کوچکی انگیزه و انرژی دارم. منبع این انرژی هرچند تا قسمتی برایم شناخته شده است اما از طرفی موجب نگرانی ام است. نگران اینکه در مسیر پیش رو یک به یک معنا را از هر جزء ریز و درشت زندگی ام خواهم گرفت و در هر نفس به اندازه هیچ زمان دیگری در دم و بازدم های پیشینم آماده مرگ نباشم. 

 

این را دیگر به روشنی در کلامم می توان یافت، مطابق با تعاریف موجود حالا دیگر اصطلاحی به من نسبت داده می شود که به آن بی ربط هم نخواهم بود.