A P H E L I O N

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

کلا هیچ چیزی انگار هیچ تاثیری ندارد . یعنی نه اینکه کلا تاثیری نداشته باشد . ولی خب ، تاثیرشان آن چیزی که باید باشد نیست . حال چه شده که به این فکر افتاده ام . مرگ و میر های روز های اخیر و به کلی اتفاقاتی که در جریان است من را به فکر فرو می برد که واقعا چه چیزی میتواند روی تمام این قضایا تاثیر بگذارد . یعنی حتی این اتفاقات خودشان آن تاثیری که باید بگذارند را نمیگذارند و بعد از چند ساعت و چند روز انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده است . 

حال این که خود این تاثیر نگذاشتن هم تحت تاثیر چیزی است را اصلا کاری ندارم . یعنی چرا . همان را کار دارم . چکار کنم ، چگونه باید روی آن چیزی که باعث می شود تمام اتفاقات تاثیرشان را از دست بدهند تاثیر بگذارم . مثلا میخواهم روی مردم تاثیر بگذارم و آنها را متوجه خودشان کنم . حتی تلاش من برای تاثیر گذاشتن هم خود تحت تاثیر آن تاثیر بزرگی است که باعث میشود هیچ تلاشی تاثیر گذار نباشد . انگار 20 سال است که جای آدم ها و جای کشور ها و جای مدار ماهواره ها عوض می شود ، و فقط عوض میشود . انگار بزرگ ترین رخداد زندگی ام تجربه کردن چیزی است که کودکی که همین لحظه در بیمارستان از پدر و مادر پولداری متولد شده تا 5 سال دیگر میتواند تجربه اش کند . انگار با تمام تمرکزم دنبال چیزی هستم که وجود ندارد . 

اما در همین لحظات که میل به پوچی در من بیداد میکند . انگیزه ای درونم وجود دارد که میگوید چه اهمیتی دارد ؟؟ گاهی که تحت تاثیر عوامل خارجی قرار ندارم . به حرفش گوش میدهم . چه اهمیتی دارد که فلان قطار به آن یکی خورد چه اهمیتی دارد که هیچ مسوولی برای آن وجود ندارد و به کلی چه اهمیتی دارد که روی دیگران بخواهم تاثیر بگذارم . من راه خودم را دارم و آن قدر راه عجیب و نا شناخته ای است که اصلا وجود ندارد . طبیعی است . وقتی میخواهی به چیزی برسی که وجود ندارد . از راهی میروی که وجود ندارد .و در راهی که وجود ندارد هیچکس نیست که راه را برایت بند بیاورد یا سرعت راه رفتنت را کم کند یا مجبور باشی به او در میانه راه کمک کنی یا از دست او فرار کنی . اما گاهی که به واسطه اعمال اطرافیانم گرفتار کاری میشوم . میگویم نه . من همیشه تحت تاثیر آن چیز بزرگتری هستم که از وجودم ناشی میشود . و درست وقتی که رابطه ها میان من و دیگران شکل میگیرد کفه ی امید ترازویم پایین آمده و نا امیدی خودش را به بالا سوق میدهد . در حقیقت در تقابل این دو . اگر آن یکی نباشد . هیچوقت برای هیچکدام شتابی وجود ندارد . 

حال از موضوع اصلی پرت نشویم . من هنوز نمیدانم چگونه باید تاثیربگذارم . روی چیز های دیگر . یعنی تاثیر گذاری وجود دارد . اما نه آن تاثیری که من میخواهم . هرکاری که میکنم هیچ تاثیری ندارد که ندارد .