A P H E L I O N

تعلق تاثیر می‌گذارد

جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۰۶ ب.ظ

نمی‌توانم به یاد بی‌آورم که آیا قبل تر در مورد این موضوع چیزی نوشته ام یا خیر. به نظر تعلق موضوع مهمی است. حتی در جاهایی می‌شود فرض کرد که همه‌چیز است. 

 

تعلق را خب همه می‌دانیم چه معنی دارد، حالا هرکس به نحوی برای خودش مفهومی از آن را متصور است. اما توافق بر این است که تعلق بیانگر نوعی پیوند است. حال این‌که این پیوند چرا موضوع مهمی است می‌شود دلیل آن‌که هم‌اکنون این متن در حال نگارش است. 

 

دیر زمانی است که در موضوعات مختلف به مورد مشابهی برمی‌خورم. این موضوعات که در اکثر آن ها نا امیدی جریان دارد یک چیز مشترک دارند. شکست. موضوعاتی هستند که به شکست منجر شده اند و دلیل شکست را حالا تعلق می بینم. اما تعلق اصلا چه چیزی است که می تواند منجر به شکست یا پیروزی شود. یا منجر به امید و نا امیدی. 

 

بیایید یکبار تعلق ، تعلق داشتن، متعلق بودن و عدم تعلق، تعلق نداشتن و متعلق نبودن را باهم مرور کنیم. برای درک این موضوع می خواهم چند قدمی با من به فضا بیایید. به محض اینکه از جو زمین خارج شویم این موضوع نمود بیشتری پیدا خواهد کرد. 

نمیدانم فیلم Gravity را دیده اید یا نه. مهم هم نیست. فقط خوب به این فکر کنید. تعلق زمانی است که شما از ایستگاه فضایی خارج می شوید و با یک رشته طناب به ایستگاه متصل هستید. عدم تعلق زمانی است که شما از ایستگاه خارج می شوید و آن رشته طناب وجود ندارد. 

 

عدم تعلق برای بشر خطرناک است. شاید بگوییم تعلق یک چیز نیست، مجموعه ای از چیزهاست، درست است. اما به نظرم پاسخ آن همیشه داشتن یا نداشتن است. مجموعه ای از چیزها که در انتها به داشتن تعلق و یا نداشتن تعلق ختم می شوند. داشتم می گفتم، عدم تعلق برای بشر خطرناک است. شاید زمانی که کسی می‌گوید من دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این او را انسان خطرناک و غیرقابل پیش بینی می کند، عدم تعلق است که اتفاق افتاده است. 

شاید وقتی کسی در موقعیت آسیب پذیری قرار دارد و گرفتار دوستان ناباب می شود و یا درگیر ماجرایی بیهوده، اصرار و تمایل او برای ایجاد یک تعلق است. ( یک طناب اشتباه برای زمانی که به پیاده روی فضایی می رویم. ممکن است هیچوقت به ایستگاه برنگردیم. )

شاید عشق یک تعلق خاطر عمیق و محکم باشد. ( یک طناب محکم برای خارج شدن از ایستگاه فضایی ) 

شاید خودکشی پیامد عدم تعلق باشد. ( وقتی دیگر طنابی برای برگشتن به ایستگاه در کار نیست )

شاید نا امیدی و پریشانی زمانی است که میان تعلق و عدم تعلق گرفتار شده ایم. ( طناب گم شده است. ممکن است پیدا شود، و یا نه. ) 


چیزی که مشخص است این است که امید در تعلق و نا امیدی در عدم تعلق خلاصه می شود.

اما چرا این موضوع اهمیت دارد. 

مثال عینی آن زمانی است تعلق را از اعضای جامعه بگیری، در نگاه همه یاس می بینی. احتمال رخ دادن اتفاقات غیرقابل پیش بینی و خطرناک بیشتر می شود. چون اعضا چیزی برای از دست دادن ندارند. تعلقی ندارند و عدم تعلق خطرناک است. 

دوست دارم با جزئیات بیشتری این موضوع را بیان کنم. اما شاید بیان دقیق قدرت تعمیم را در ذهن افراد کم کند. 

با نگاه دقیق به خودمان، خانواده هامان و تک تک ابعاد جامعه مان می توان نقش این عنصر را مشاهده کرد.

رها شدگی حسی است که از عدم تعلق ناشی می شود ؟ شاید هم یک معنا در پس هر دو باشد. 

 

  • موافقین ۳ مخالفین ۱
  • جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۰۶ ب.ظ
  • آیدین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی