A P H E L I O N

عناصر ارزشمند کمتر دیده شونده

شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۲۰ ب.ظ

خیلی از رفتارها، کنش‌ها و واکنش‌ها هستند که جلوه نمایشی واضحی دارند و خوب به چشم می‌آیند. مثلا وقتی یکی در حق شما یک کار ناراحت‌کننده انجام می‌دهد و شما ناراحت می‌شوید و رفتارتان تغییر می‌کند. ( اجازه بدهید نیم‌فاصله را از اینجا به بعد رعایت نکنم. اجازه ندهید هم رعایت نمی کنم چه فکری کردید اصلا ) 

در کنار این واضحات، واکنش های متفاوتی هم وجود دارند که به چشم نمی آیند. دلیل این به چشم نیامدن شاید این باشد که ما تصوری از آن نداریم، چیزی که ما نمی توانیم درک کنیم معمولا نمی توانیم هم ببینیم. به عنوان مثال چیزی که کسانی که شطرنج بلد نیستند از صفحه شطرنج می بینند با چیزی که سارا خادم الشریعه می بیند متفاوت است. یا زمانی که روی همان صفحه شطرنج کسی قابلیت اینکه وزیر دیگری را بزند دارد و این کار را می کند برای شما به چشم میاید، اما اگر نزند شاید اصلا نفهمید که می توانسته بزند. 

 

شاید شگفت زده شوید اما در طول روز و با آدم های مختلف همچین اتفاقاتی مدام در حال تکرارند. چیزهایی که ما می بینیم و چیزهایی که ما نمی بینیم. در این میان عناصر ارزشمند معمولا عناصری هستند که کمتر دیده می شوند. مثلا اگر دوستمان در واکنش به رفتار دوست دیگرمان قهر کند خب این دیده می شود و یک کنش و واکنش طبیعی است انگار در ذهن ما. اما اگر گذشت کند، اکثر اوقات اصلا ما متوجه اینکه فرصت قهر را داشته است اما تصمیم متفاوتی گرفته است نمی شویم.

 

بگذارید بحث را به جایی ببرم که همه ما معمولا تجریه آن را داشته یا خواهیم داشت. 

ما با انسان های متفاوتی در طول زندگی طرف هستیم. انسان های متفاوتی که در کلیات شبیه هم هستند. حتما پیش آمده است که دوستانی بهانه گیر، زودرنج یا بچه ننه داشته باشید. رفتارهایی که به چشم می آیند، قابل پیش بینی هستند و از مسیری خاص پیروی می کنند. در کنار این دوستانتان، شما همزمان، بعدتر یا قبل‌تر دوستان دیگری داشتید که در تمام آن لحظات طور دیگری تصمیم گرفتند و واکنش دیگری نشان دادند. در حقیقت وی دونت گیو اِ فاک اباوت دم. انگار ذهن ما نمی تواند اتفاقی که نیوفتاده را تحلیل کند. اگر اتفاقی منجر به تنش بین دو نفر شود ذهن ما آن را ثبت می کند. اما اگر یکی از طرفین رفتاری نشان دهد که این تنش بالقوه اصلا اتفاق نیوفتد دیگر ذهن ما آن را تشخیص نمی دهد. 

 

شاید تجمع عناصر ارزشمند رفتاری هم در میان همین کمتر دیده شونده ها باشند. صبر، از خودگذشتگی، احترام و ... معمولا برای ذهن ما هیجان انگیز نیستند. 

سال پیش در یک سفر دو روزه هم سفری داشتیم که به شدت آرام و بی هیجان بود. خوب نمی‌خوابید و کم انرژی بود. برای کسی هم آنچنان مهم نبود. بعدتر فهمیدیم از آن محلی که رفته بودیم و شرایطی که وجود داشت به شدت متنفر بوده و نمیتوانسته خوب استراحت کند یا اصلا بخوابد. و تمام آن دو روز فرصت غر زدن و زهر کردن مسافرت را برای همه دیگران داشته و می توانسته پرخاشگر و زد حال باشد تمام ساعت های آن دو روز را. اما نبود. حتی بعد تر هم نیامده بود بگوید به این دلیل اینطور بودم تا ما عذاب وجدان بگیریم.  عنصر ارزشمندی داشت که ما هیچکدام ندیدیم و متوجه آن نشدیم. اگر قرار بود معمولی رفتار کند خب قاعدتا کاسه کوزه ها را بهم می زد و شاکی می شد طوری که همه ما در ذهنمان می ماند. 

 

بعد از این اتفاق توجهم را برای مدتی به سمت رفتارهای کمتر دیده شونده بُردم. دنیای جدیدی است انگار، یجای اینکه چیزی را به تو گوشزد کنند باید خودت بروی و آن چیز را کشف کنی.  جای اینکه در تلاش باشند به تو ثابت کنند ببین الان دارم احترامت رو نگه میدارم باید خودت متوجه شوی چقدر محترمانه رفتار می کنند. سخت است اما هیجان انگیز است.

  • موافقین ۸ مخالفین ۰
  • شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۲۰ ب.ظ
  • آیدین

نظرات  (۷)

  • مائده ‌‌‌‌‌‌‌
  • چقدر خوب بود ابن پست. حقیقتاً زیاد حواسمون نیست به این چیزهای جزئی اما مهم.

    پاسخ:
    بله واقعا 

    تو کتاب جامعه‌شناسی سال آخر ما هم از چیزِ مشابهی صحبت می‌کرد. اینکه نظم‌ها با اینکه جلوی چشم‌‌مون‌ان، پنهون می‌شن ولی بی‌نظمی خیلی راحت دیده می‌شه. راه‌حلش هم آشنازدایی بود از نظم جاری در زندگی. لابد به آشنازدایی از این چیزا که گفتی هم نیاز داریم.

    یه راه که من شخصاً برای آشنازدایی از این عناصر ارزشمند تجربه کردم، این بود که خودم تلاش کنم انجام‌شون بدم. فرضاً فرد الف به‌جای اینکه بحث با فرد ب رو کش بیاره و اخم کنه و اوضاع رو بدتره کنه، سکوت کرد و شلوغ نکرد و فقط نظرش رو آروم گفت. از بیرون خیلی عادی بنظر می‌تونه بیاد همون‌طور که گفتی؛ ولی وقتی خودم تلاش کردم شبیه فرد الف، موقع بحث با مادرم دقت بیشتری به خرج بدم، دیدم چقدر سخته و یه‌جورایی برام آشنازدایی شده. درواقع از عادت‌های غلط‌م که شروع می‌کنم، راحت‌تر اهمیت‌شون درک می‌شه.


    البته این‌ هم هست که اون فرد الف شاید با تمرین زیاد و روزانه دیگه عادت کرده به این‌کار، به سکوت، مهربونی‌های کم‌تر دیده شده، احترام مضاعف ولی خب بنظرم ار ارزش کارش کم نمی‌کنه.

    پاسخ:
    آشنازدایی هم ایده جالبی اِ. به نظرم باید بیشتر انجامش بدم. یجورایی شبیه اون مدل ارسطو هست انگار که می گفت حتی در مورد روتین ترین رفتارهایی که از خودت نشون میدی هم از خودت پرسش کن. نذار پای اینکه خب تو و همه دارید برای سال های درازی این رفتار رو در این شرایط بروز میدید پس حتما بهترین رفتار هست. انگار خب توافق جمعی باعث میشه در عرف رفتاری جامعه جایگاه خودش رو بگیره و این تبدیل میشه به یه نظمی که دیگه توی پردازش ذهن ما جا نداره و ما ازش میگذریم. 


    نمیدونم حالا بستگی داره عادت رو ما چقدر واسش حد و مرز قائل باشیم. ولی در کل ما ناچاریم با توجه به محدودیت هامون قسمت هایی رو انگار به عنوان عادت در نظر بگیریم. وگرنه از عهده پردازش همه رفتارها به عنوان یک رفتار جدید و فکر شده در همه لحظات بر نمیایم شاید. در مورد تصویری هم که مغز ارائه میده فکر می کنم همینطوره که معمولا تصاویری که اطراف مرکز فکوس نگاهت رو تشکیل میدن تصاویر تکراری هستن و تصاویر پرتکرار هم با هربار دیدن دوباره پردازش نمیشه . مثلا اگه مامانت رو هر روز ببینی . نمیتونی هر روز یه تصویر جدید ببینی . یا در مورد اتاقت همینطور . برای همین وقتی گاهی نزدیک میشی میبینی یه گوشه میز پریده ولی یادت نمیاد اصلا چند وقته که این توی این حالت هست و کی این اتفاق افتاده. ( البته اینارو یجایی خوندم نمیدونم چقدر مستند هست ولی خب جور در میاد :)) ) 


    من عاشق نگاه های نو و جزییات و کشف های تازه هستم 😊

    پاسخ:
    بله شاید بیشتر اتفافات خوب زندگی رو اتفاقاتی تشکیل میدن که قبل‌تر تکرار نشدن. 

    همه و همه بر می‌گرده به داده های ذهن هر انسان

    که عموما به واسطه مطالعه،دیدن و تجربه کردن به دست می‌آید

    پر واضحه که هر انسانی که علم (حالا یا بگیم سواد یا دانش یا تجربه یا هرچی) بیشتری داره قطعا نگاهش به پدیده های هستی متفاوته

    قطعا تمام این مثال برای فلاسفه صدق می‌کنه

    امیدوارم یه روزی هممون این ژرفی نگاه رو داشته باشیم و هیچ پدیده ساده ای رو ساده نبینیم که البته کار بسیار دشواریه

    جزیی نگری از صفات انسان والاتره

    اینو‌ من نمیگم جناب نیچه میگه :)

    پاسخ:
    بله دقیقا همینطوره. نگرش انسان به مسائل و عمق دیدی که نسبت به وقایع داره تاثیر گذاره در تصمیمات و رفتارهایی که از خودش نشون میده. 
    این وسط شاید نکته مهم داده های ذهنی باشه که گفتی. که اینا چطور قراره به دست بیاد و بنشینه در ذهن. 

    صرفا با مطالعه به نظرم

    نمیدونم شاید هم من راه دیگه ای بلد نیستم!

    پاسخ:
    به نظر من هم مطالعه و همزمان نوشتن میتونن درصد خیلی بالایی رو توی این قضیه به خودشون اختصاص بدن .

    البته به یک اندازه جفتشون هم می‌تونن مضر و مخرب باشن.

    خلاصه دنیای عجیبیه

    آرزوی موفقیت می‌کنم برای تو و خوشحالم از آشناییت

    پاسخ:
    ممنون از تو. منم همینطور.
  • رویای نیمه شب پاییز
  • یکی از دغدغه‌های همیشگی ذهنی من!

    پاسخ:
    وقتی از این زاویه سعی می کنی به اتفاقات نگاه کنی گاها جایگاه و حتی برداشت تو از دیگران دچار تغییر میشه. که ترسناک و گاهی هیجان انگیز میتونه باشه. 
    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی