اراده ی بعد از عمل
راستش را بخواهید دلم میخواهد بنشینم و ساعت ها فقط فکر کنم , یعنی همه چیز را در آن مغزی که توی سرم است تجربه کنم . مثلا بنشینم و یه رابطه ی عاشقانه را بدون همراه و خودم تنهایی با عشق فرضی ام تجربه کنم . بنشینم و برای کنکور درس بخوانم و دوباره کنکور را اندفعه عالی بدهم و یک دانشگاه خوب قبول شوم . اما همه این ها را فقط فکر کنم . خیال پردازی کنم .
گاهی اوقات به دوسال پیش که نگاه میکنم میگویم اگر آن روز آن لحظه دوباره برگردد آن کار را انجام میدهم . اگر دوباره برگردم به اول دبیرستان ریاضی را 11 نمیگیرم که اخراج شوم از آن مدرسه کذایی . اگر دوباره برگردم به آن جشن تولد حتما جلو میروم و تلاشم را میکنم و . . . اینجور موقع ها که اینجور فکر ها به سرم میزند اراده ی قوی در رگ هایم جریان پیدا میکند که تو گویی اگر دوباره همین حالا به آن لحظه برگردم واقعا آن کار را میکنم .
اما راستش را بخواهید خودم هم میدانم که همه ش وهم است و خیال . میدانم که اگر همین حالا دوباره برگردم به 2 3 سال قبل باز هم با کمی بالا و پایین تر شدن ترازم رتبه ام همان میشود اگر بدتر نشود . میدانم اگر برگردم به آن مهمانی فقط نگاه هایم عجیب تر میشود و همچنان نمیتوانم از فاصله 5 متری به او نزدیک تر شوم . به نظرم این جور اراده های بعد از عمل اصلا به درد لای ترک های دیوار هم نمیخورد . چون اصلا عایق نیست و به شدت گرما و سرما و از خود عبور میدهد . شاید بخاطر پوچی اش باشد .
البته همین افکار که آن ها را پوچ و وهم و خیال مینامم هم زیاد هم خالی از لطف نیستند . کلا آدمی به یک سنی که برسد میگوید بس است دیگر هرچه نکردم و اراده اش قوی تر میشود . آن وقت است که به ما پسر ها میگویند دیگر مردی شدی برای خودت . دلیل بودن این افکار هم همین است . باید هی بهشان فکر کنی . هی برای خودت تصور کنی اگر انجامشان میدادی چه چیزی در انتظارت بود و هی با خودت بگویی کاش . وقتی که این کاش میکردم ها و کاش میگفتم ها و کاش میرفتم ها جمع شود آخرش میگویی کاش های زندگی ام زیاد شده است . بیا یک کمی هم از دیدن مناظر آن طرف بام لذت ببریم . و اینگونه است که کلکسیونی از کاش نمیکردم ها و کاش نمیگفتم ها و کاش نمیرفتم ها هم شکل میگیرد .
اراده ی بعد از عمل اما تاثیرش را در عمل دیگری که انجام میدهی نشان میدهد . مثلا نتوانستن در انجام یک کار بزرگ که ناشی از نبود اراده ی کافی است میتواند باعث بشود که بعد ها کارهای بزرگ تری انجام بدهی با آن اراده ای که در کار قبلی نداشتی . خودم هم نمیدانم چطوری است . یک چیزی است مثل وقتی که میخواهی بروی امتحان درسی را که ترم پیش افتادی بدهی و با خودت میگویی اینبار را دیگر نمی افتم .
در نهایت فکر میکنم اراده ی بعد از عمل آنقدر ها هم چیز بدی نباشد . یعنی از آن دست چیزهایی است که باشد بهتر است .
از همان ابتدا دارم به یک ترکیب دیگر که هم وزن اراده ی بعد از عمل است و زیاد شنیده ام فکر میکنم . یک چیزی است مثل نوش دارو پس از مرگ سهراب یا پیشگیری بهتر از درمان است . هرچه که هست انگار خیلی شبیه عبارت من است .
در اواسط نوشته ام که بودم دیدم شماره ی مطلب آن 13 است . اگر از اول میدانستم باید مثل هر انسان معمولی دیگری در مورد عدد 13 مینوشتم . شاید عده ای حتی از این سهل انگاری و بی توجی من عارض و در انتها دست به تجمع همگانی جلوی درب خانمان بزنند . راستش را بخواهید خودم هم نمیدانم قرار است چند روز دیگر که این صفحه را باز میکنم با خودم بگویم کاش راجع به نحسی عدد 13 مطلبی مینوشتم یا نه . حتی نمیدانم اراده ای که الان در پاک کردن کل این متن و نوشتن متنی مربوط به عدد 13 در من وجود ندارد قرار است کی و در چه کاری خودش را بروز دهد .
- جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۰۲ ب.ظ