هر نفر یک ph دارد
ph از آن چیز هایی است که هر کسی در زندگی اش برای یکبار هم که شده اسمش را شنیده س . بیشترمان در دوره ی دبیرستان از آن برای معلوم کردن شدت اسیدی بودن و بازی بودن استفاده میکردیم .
اما به نظر من آدم ها هم برای خودشان یکجور Ph دارند , یعنی هرکسی جدای از کارهایی که میکند و رفتار هایی که دارد و در پس لایه های رویی شخصیتش یک جایی آن تو ها , درونش یک چیزی هست که همه چیز از آن نشات میگیرد . البته خب این بین شاید تعدادی از ما بگوییم نه آن چیز را هم همین خودمان برای خودمان پرورش میدهیم و دلیلشان هم این باشد که همه مثلا نوزادان یکی هستند . اینها بزرگ که میشوند تغییر میکنند با هم . البته یک آزمایشی هم هست که مثلا بگیریم دوتا دوقلو را یک قلو از آنها را با یک قلو از اون یکی دیگر دوقلو ها جا به جا کنیم و در دو خانواده رشد کنند بعد ببینیم واقعا چه میشود .
خلاصه من هنوز فکر میکنم یک چیزی هست که مال خود آدم است و میشود بر اساس آن آدم ها را مرتب کرد در یک جدولی . مثلا اینطور نباشد که بگوییم فلان کارگر از فلان دکتر پایینتر است در جدول چون فلانی دکتر است و اون یارو کارگر . در صورتی که به نظرم اگر جایشان عوض میشد در زندگی شان شاید دکتره معتاد میشد و کارگر هم فوق تخصص ش را میگرفت .
این چیز که از اول میگویم هست همین است . یعنی آن چیز را از درون انسان میکشند بیرون و به آن امتیاز میدهند . بعد میگویند فلانی ph اش فلان قدر است . البته خب الان لابد میگویید چقدر این که میگی مثل همان تست آی کیو است . که هست ولی خب نیست . اصلا این که میگویم شاید یک بخشی از آن مربوط به هوش باشد .
اصلا این ph یک سری مسائل را هم باید حل کند . مثلا همه ی ما از همه کسانی که در قرن 13 میلادی زندگی میکردن Ph بالاتری داریم . نه . ما صرفا فقط بیشتر میدونیم . یعنی یک چیزی را باید مبنا بگیریم . اصلا تنها مانعی که باعث میشود نتوانیم این ph را محاسبه کنیم همین هست .
اما باز هم غیر ممکن نیست . به نظرم یک نسبتی است بین سطح دسترسی و عملکرد انسان . یعنی اگر یک خط کسری فرضی در نظر بگیریم و عملکرد را بالا بگذاریم و سطح دسترسی را پایین آن به یک عددی میرسیم که آن را شاید بتوان گفت نزدیک ph انسان است .
اما باز هم با آن عدد اصلی فاصله دارد . چون ما همه صرفا عملکردمان آن چیزی نیست که میخواهیم . و اشکال بعدی آن این است که عملکردمان میتواند شانسی باشد . یعنی شانسی پولدار بشویم . اما این ph که میگویم شانسی نیست . یعنی هرچه که هست همانی هست که باید باشد و در 20 سالگی با 50 سالگی عدد آن تغییری نمیکند . یک چیزی هست که به روح آدم وصل است شاید .
به نظرم وقتی که به این عدد برسیم شاید بتوانیم کیفیت آدم ها را هم با آن بسنجیم . مثل کیفیت صفحه نمایش گوشیمان هر آدمی هم کیفیت خودش را دارد . هرچه دروغگو تر باشد مثلا نویز تصویر آن بیشتر است .
حرفم تموم نشد ولی کافی شاید باشد . کافی شاید باشد هم ترکیب جالبی است . کافی شاید باشد . کافی شاید باشد .
در ضمن شاید نوع نگارشم کمی تغییر کند یعنی همینطوری که در این پست نوشتم . سخت است خواندنش میدانم ولی به نظرم همانی هست که میخواهم .
- دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۰ ب.ظ
پ هاشی که شما ازش حرف میزنی شاید اسامی بهتری هم داشته باشد ... کمی مطالعه میتواند به شما یاری کند !
مثلن میدانم نیچه برای هر انسانی یک تعریف ( یا پ هاش) قائل شده بود و اسمش را گذاشته بود : اراده ی معطوف به قدرت !!!
من در حین خواندن نظرم را هم تایپ میکنم ! الان رسیدم به اون بخشی که گفتی <پ هاش به روح آدم متصل است> یادته گفتم من متریالیستم ؟!
خب بعنوان یه متریالیست ازت میپرسم که : روح چیه ؟!
در جهان علم چیزی تحت عنوان روح تعریف نشده ... هم اکنون جهان بر اساس نظریه ی طوفانی چارلز داروین میچرخه ( و به نظرم خواهد چرخید !) به طوری که الان اگر بتونی به مجامع علمی ثابت کنی چیزی تحت عنوان روح وجود داره که از فعالیت های هورمونی و اتصالات الکتریکی بین اعصاب جداست و ربطی به جسم نداره ... خب اونوقت سریع تر از اونی که فکرش رو بکنی یک نوبل گنده میدن دستت !
بله پس در جهان ! چه در روانشناسی چه در ادیان چه در علم ... پ هاش شما جایگاهی نداره ...
چون بخشی از اون آی کیوعه (علم) بخشی از اون روحه (دین ) و تمام اون مربوط به انسانه ( روانشناسی ) و هر یک دیگری رو پس میزنه !!!
نگارشت را دوست میدارم من چون همانی است که وقتی مینویسی اش نیازی نیست برای تغییر ساختار جمله بروی و بخشی را پاک یا اضافه کنی ... شاید اینگونه کمی خواننده دار تر باشد شبیه همین متنی که من نوشتم ولی امیدوار نیستم که بتوانی به خوبی از پس خواندن آن بر بیایی چون از تکمه ی دیلیت استفاده نبرده ام (نقطه سر خط )
به من بسر (یعنی سر بزن !)