شما نمیدانید، ولی اگر میدانستید ممکن بود فکر کنید پایاننامه دلیل اصلی بهروز نشدن وبلاگ است. نه نیست.
اتفاقات ماه های اخیر از آن دست اتفاقاتی بود که هر کسی دوست داشت در موردشان از خودش چیزی بگوید. که همینطور هم شد. من هم از این قاعده مستثنا نبودم. نوشته هایم اما منتشر نشد و فکر نمیکنم قراری هم بر انتشارشان باشد.
برای من نوشتن در مورد موضوعات نیازمند صبر و فاصله است. از بروز دادن هیجانات آنی و افکار لحظهای ام خوشم نمیآید چون بعدتر در اکثر مواقع اصلا تصویر جالبی از خودم بر جا نمیگذارم. اینطور بگویم که ساده لوح و کوته بین به نظر می رسم، البته شاید نه در آن لحظه اما بعد تر با روشن شدن ابعاد تازه ماجرا معمولا تفسیرها دچار تغییر می شوند.
دلیل این صف بلند بالا از مطالب در انتظار انتشار هم احتمالا همین باشد. هرچه فاصله میان رخدادها کمتر می شود اثر آنها هم کمرنگ تر می شود. در ارائه تفسیرها و در تحلیل برداشت هایم به فاصلهای که میخواهم نمی رسم و زمانی که به این فاصله نرسم از انتشار آن هم خودداری می کنم. مثلا همین حالا در مورد پست مربوط به انتخاباتی که چند سال پیش منتشر کردم احساس بدی دارم و این فکر که اگر در انتشار آن کمی به خودم زمان بیشتری داده بودم هرگز به این احساس بدی که از انتشار مطلبی به این ناپختگی دارم برخورد نمی کردم در ذهنم است.
این حالت را هم مزیت و هم عیب نوشتن میبینم. وقتی با دیگران حرف میزنی صرفا برداشت ها و تاثیرها را ذخیره می کنند، یعنی ما معمولا یادمان نمی ماند فلانی چی گفت، اما معمولا یادمان می آید حرف تاثیر گذاری زد، حالا شاید چرند هم گفته بوده باشد اما در آن لحظه قدرت تشخیص چرند را نداشتیم، میتوانی آزادانه تر اظهار نظر کنی و در لحظه تر باشی. در نوشتن اما باید با دقت پیش بروی چون می ماند. چون حرف نیمه اول اسفند 97، نیمه دوم اردیبهشت 98 خوانده می شود و مورد قضاوت قرار می گیرد. ( نه اینکه قضاوت مخاطب به جایی ام باشد، مخاطب را خودم در نظر میگیرم. )
به هر حال، اینگونه است که مطالب در انتظار انتشار مانده اند. در این بین چیز مشترکی در بین اکثر آن ها وجود دارد و آن هم انتقاد از نادانی است. البته این موضوع کلیشه ای است، پس اصلا نمیخواهم در موردش حرف بزنم. موضوع مشترک بعدی شاید به دنبال راه حل رفتن باشد. یک پست در انتظار انتشار اسمش هست "برون رفت". خاصیت این تجمع ناخواسته شاید همین بود. برون رفت در اکثر آنها راه حل تکراری و ساده ای دارد، "آگاهی".
دیتا ماینینگ اصطلاحی است که در مورد پیدا کردن الگو ها و روابط میان مجموعه ای از داده ها استفاده می شود. مشخصا من قرار نیست با پنج شش پست بروم سراغ ماین کردن آن ها اما الگوهای ثابت موجود در آن ها برایم جالب است. همانطور که گفتم برون رفت راه حل تکراری و ساده ای دارد، اما فکر نمی کنم مشکل ما در عدم برون رفت در ندانستن راه حل باشد. یک چیزی هست که راه حل را میداند و انجام آن را مختل کرده است. اینطور مواقع پیدا کردن آن چیز هم ساده است. کافی است دنباله منافع را گرفت. مختل کننده همانی است که از اختلال منتفع میشود. در بین ما کسی یا کسانی هستند که از عدم آگاهی سود میبرند. و این بیشتر از آن چیزی که به نظر میرسد به ضرر ما است، چون کسانی که سود میبرند بخش بزرگی از سود را خرج بقا یا همان حفظ عدم آگاهی میکنند. یعنی عدم آگاهی منجر به سود میشود، سود منجر به عدم آگاهی گسترده تر میشود.
تا چند سال پیش، قبل از رسیدن به این سن تصور میکردم با تکنولوژی ها و دسترسی های حال حاضر بعید است که در برخی از مسائل نقاط تاریکی بخواهد باقی بماند یا در بعضی چیزها نتوانیم پیشرفت کنیم. با بررسی جامعه امروز به این نتیجه میرسم که اگر رسیدن به آگاهی به پایان رساندن یک اتوبان باشد، این اتوبان اندازه ثابتی ندارد. سرعت ما در آگاهی از 30 به 50 رسیده است، اما کارگران اتوبان در حال کارند و طول اتوبان همزمان در حال افزایش است. ما 20 تا به سرعت خودمان اضافه کردیم. اتوبان 50 تا به طول خودش. میدانم که قرار نیست اتوبان به پایان برسد.
- ۱ نظر
- ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۵۰