A P H E L I O N

این نگاه که آزار می دهد مرا

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۰۷ ب.ظ

در موقعیت نا مربوطی ، به فکر نا مربوطی فرو رفتم . چه اندازه مرد های اطرافمان را برای نگاه تماما جنسی شان به قضایا قضاوت می کنیم ؟؟ 

یک مذکر را در جامعه مان در نظر بگیریم ، چقدر پیش آمده است که صرف اینکه مذکری را نمیشناختیم تمامی حرکاتش را از جنبه ی جنسی بازرسی کردیم . حتی نکوهشش کردیم و او را متهم به بیمار جنسی بودن کردیم . 

میخواهم در نقطه ی دید دیگری از این ماجرا بنشینم و از آن جا موضوع را ببینم و تصویر رو به رویم را تفسیر کنم . شرایط برای ما مرد ها طور دیگری است ،و نه این که به اختیار خود ما باشد خیلی از اوقات ، شرایطی که در آن بزرگ می شویم و غرایزی که خواسته یا نا خواسته ، خوب یا بد ، در ما وجود دارند . این دو با هم همخوانی ندارند ، یعنی شرایط ما را به سوی ارضای غرایز نمی برند . و این غرایز می تواند صرفا جنسی نباشد ! مثلا می تواند به شکل جنون سرعت باشد یا جنون قدرت ، میتواند در یک حادثه رانندگی خودش را نشان دهد یا یک نزاع خیابانی ! پس اگر می خواهید ادامه متن را بخوانید ذهن خودتان را از پیش داوری همیشگیتان پاک کنید و واقع گرایانه و منطقی ادامه بدهید. کسی به دختری که عاطفه را گدایی می کند پلشت نمی گوید و آن را مریض نمیداند در حالی که گدایی عاطفه همان اندازه رفع نیاز است که گدایی جنسی از نوع همان جنسی که میدانیم هست . هیچ تقدسی ندارد که بخواهد نیاز عاطفی را نسبت به نیاز جنسی از نوع نیاز جدا کند و یکی را ارج دهد و دیگری را سر بخواباند . اما موضوع اصلی این نیست . 

مرد ها جلوه ی کثیفی پیدا کرده اند ، نگاهشان به قضایا در اکثر مواقع جنسی هست ، کمک هایشان بوی نیاز جنسی می دهد ، معاشرت هایشان ، تخفیف دادن هایشان و کرایه نگرفتن هایشان و .... اما به واقع چقدر کثیف و پست هست این نگاه ، چقدر شما را که مورد این نگاه قرار می گیرید  آزار می دهد ؟؟ میخواهم بگویم آن آزار در مقابل آزاری که من میبینم از این نگاه که من دارم نیست ، از این که نمیتوانم رابطه ی سالمی داشته باشم ( این رابطه سالم خودش موضوع عجیبی است ) ، از اینکه موضوعات ساده ی دیگر ، همان نیاز های معمول و طبیعی دیگر مثل کمک کردن برای کمک کردن ، خندیدن برای خندیدن ، نگاه کردن برای نگاه کردن . سخت در من بوجود می آید آزار می بینم . از این که یکی از نیاز هایم آن قدر بزرگ شده است که موجب ضعف من در بر طرف کردن دیگر نیاز هایم و رسیدگی به دیگر جنبه های انسانی ام شده است چقدر ضربه می خورم ، اینکه چقدر وجه اختلافم با دیگر حیوانات عالم کم است و این چه اندازه موجب سرزنش من توسط خودم است . آزار دیدن توسط این نگاه سخت است ، اما داشتن این نگاه مطمئنا برای دارنده ی آن نگاه زخمی است بدون درد که روز به روز پیشرفت می کند و در مورد ویژگی زخم بدون درد پیش تر بار ها صحبت کردیم. 

همیشه و به دفعات در مورد این نگاه صحبت شده  است ، مورد اتهام قرار دادیمش ، میدانستیم از غرایز سرچشمه میگیرد و غریزه ای که همه ی آدم ها آن را پیش فرض دارند نمیتواند مورد قضاوت قرار بگیرد اما در عین حال برخورد ما با آن از نوع دیگری بود . راه دسترسی برای رفع این نیاز را روز به روز سخت تر و تنگ تر کردیم تا جایی که نیاز آن قدر برآورده نمی شود و اخطار عدم رفع نیاز در ذهن ما بالا می آید که سیستم ما از کار افتاده و نرم افزار های دیگر ذهنمان به درستی اجرا نمی شوند . پیچیده و چندش و کثیف و پست و حال بهم زن نیست ، درست مثل وقتی است که نیازتان به آب رفع نشود ، اگر نیازتان به آب رفع نشود پس از مدتی قادر به ادامه زندگی نیستید ، اما این نیازتان اگر رفع نشود پس از مدتی زندگی را از جنس دیگری ادامه می دهید ، زامبی می شوید ! و ما چقدر تعجب می کنیم و مورد اتهام قرار می دهیم زامبی هایی را که خودمان ساخته ایم جای آن که خودمان را متهم کنیم برای نابود کردن مغزشان و زندگیشان . این ها ، ما ها ، مریض جنسی نیستیم . یعنی مریض جنسی هستیم! اما آن مریضی که اگر شیشه را می شکند ، شیشه ها را در تن خودش فرو می کند . نگاه جنسیمان قبل از اینکه دیگران را آزار دهد ، ما را از پیشرفت ، از یادگیری ، از هر چیز دیگری که آن را نشانه انسان بودن میدانیم و موفقیت و زندگی باز می دارد .

این را هم بدانید ، ما بیشتر از آن که فکرش را بکنید نیازمان را نادیده میگیریم ، بیشتر از آن که فکرش را بکنید بر زامبی درونمان غلبه می کنیم . اما افکار شما ، و نگاه ما ، در کنار هم زوج خوبی برای نابود کردن روابط انسانیمان حول دیگر نیاز های انسانیمان هستند . 

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۰۷ ب.ظ
  • آیدین

نظرات  (۳)

راستش از همون اول حواسم به اون گدایی محبت دختر ها پرت شد. این روزای سخت ک درگیر این ضعفم. و  نمیدونم چطور ازش خلاص شم.
راه حلی داری؟ یا نیازیه ک نباید نادیده ش بگیرم؟
پاسخ:
فک نکنم در مورد این نیاز شرایطی باشه که تصمیم بگیری نادیده ش بگیری یا نگیری . به هر حال زمانی که فرصت ابرازش رو داشته باشی ابرازش می کنی و خودت رو قانع می کنی نسبت بهش . 
به نظرم اینطور نرو سمتش که انگار از قبل میدونی این یه ضعف هست برای تو ، سعی کن اون رو در مرحله ی تفسیر قرار بدی ، اگر ضعف هست چرا ضعف هست ؟؟ چون در حد خودت نمیبنی مثلا این حرکت رو ، یا فکر می کنی شخصیت بزرگتری نسبت به این نوع درخواست داری . یا جلوه ی بدی داره ، یا تورو آدم دست یافتنی و دم دستی ای می کنه . و از این جور دلایل که بواسطه اون ها این رو ضعف می دونی . برای اینکه درست باهاش برخورد کنی لازمه تا بدونی از چه عناصری تشکیل شده . 

قطعا نیازی نیست که نادیده ش بگیری ، هر نیاز دیگری هم اگر احساس می کنی، نادیده گرفتنش اون رو رفع نمی کنه فقط شاید نوبتش رو به تاخیر بندازه . شاید اولویت ها باعث بشه اهمیت این نیاز ها مثلا برای تو در فواصل زمانی کوتاه و بلند کم و زیاد بشه . مثلا زمانی که میری کلاس جدید یا شروع درس و شروع امتحانات یا ایام عید این ها باعث میشه نمودار ها تکون بخوره . پس راه حل یک طرفه ای که خودت قادر به انجام اون باشی میتونه قدرت گرفته از همین الگو باشه . میتونی برای کم کردن تاثیر عدم رفع این نیاز ، دست به ایجاد یک نیاز دست یافتنی جدید و یا تغییر در اولویت هات بزنی ، این راه حل قطعا موقتی هست و درمان نیست . اما این رو باید در نظر بگیری با گذشت زمان و پخته تر شدن تو ، متغیر های تازه ای به این نمودار ها اضافه خواهند شد . مثلا درک تو نسبت به رابطه یا علاقه میتونه اندازه اون رو بدون هیچ تغییری در ماهیت اون قسمت کم یا زیاد کنه . فکر میکنم اینطور نگاه کردن به این موضوع بتونه کمک کنه برای مدیریت اینجور نیاز ها . 
ممنونم خیلی. به خاطر بازخورد هایی ک گرفتم فک میکنم این یه ضعفه.چون ب خاطرش دوست داشتنم رو زیر سوال بردن و الان حتی برای خودمم زیر سواله. ینی اگ بخوام اولین دلیلی ک ب سطح ذهنم میاد بگم همینه. اما یه سری سوالات هم پیش میاد واسم. اینک این کمبود عاطفه فقط باعث میشه وارد یه رابطه عاطفی بشم؟ تا چ حد میتونه حتی خودمو در مورد دوست داشتن واقعی گول بزنه؟ چون خودش نیازه. دوست داشتن واقعی چیه اصن؟ و مگ هرکی وارد رابطه میشه برای رفع نیاز نیست؟ چی باعث میشه بعضی نیاز ها نسبت ب بعضی دیگ ارزشمند تر باشن واقعا؟ ....

سعی مو کردم. ولی شبیه دست و پا زدن تو باتلاقه. از این ک از پسش برنمیام خیلی عصبانیم. ولی اون قسمت گذشت زمان و پخته تر شدن و اینا رو کامل فهمیدم. دارم تاثیرات زمان و میبینم الان.
پاسخ:
به نظرم سوالات خوبی هست برای اینکه از خودت بپرسی و سعی کنی به جواب برسی . باید ببینی تا چه حد نسبت به خودت آگاهی . در این موارد به نظرم جواب ها در منظومه سلایق و هسته اصلی شخصیت هر فرد شکل گرفته و میتونه متفاوت و در عین حال همگی درست باشه . یعنی همونجوری که از نظر من نیاز جنسی بر نیاز عاطفی ممکنه در یک رابطه ی سطحی غلبه کنه . برای تو این نیاز های میتونن نیاز مالی و عاطفی باشه . یا نیاز به توجه و نیاز به حمایت باشه . این که کدوم نیاز بر دیگری غلبه میکنه شاید اونقدر مطرح نباشه ، چون شاید ما همیشه با نیمه ی خالی اِ نیاز هامون اذیت میشیم . مثلا همین حالا تو از 100 ، 80 درصد نیاز به عاطفه داری و 40 درصد نیاز به همکاری ، اگر نیاز به عاطفه رو در تو کسی برطرف کنه و اون رو به 20 درصد برسونه ولی نیاز به همکاری تغییری نکنه اون وقت نیاز به همکاری در تو حسی رو القاء میکنه که انگار اون آدم کسی نیست که تو میخوای چون نمیتونه نیاز هات رو برطرف کنه . این شاید نشات گرفته از این عامل باشه که تو سعی کردی برای نیاز هات ارزشمند تر رو تعریف کنی ! پس به نظرم شاید بتونیم منطقی تر با اون قسمت برخورد کنیم و در تصمیم گیری ها با شناختی که از خودمون داریم ملاک ها و معیار های بیشتری رو دخالت بدیم . 

اینکه کمبود عاطفه باعث شکل گرفتن رابطه ها بشه و یا گول بزنه تورو برای تشخیص جنس واقعی حسی که داری . این طبیعی هست و اجتناب نا پذیر از نظر من . در حقیقت فکر نمیکنم بازه ی خطا اونقدر کم باشه که این مقدار بتونه در کل ماجرا تاثیری بگذاره . یادت باشه همزمان که تو خود واقعی خودت نیستی که وارد رابطه میشی و قسمتی از تو و نیاز های تو هست ، شخص مقابل هم خود واقعی شخصی که وارد رابطه میشه میتونه نباشه ، پس اینطور نیست که تو دنبال انتخاب یک گزینه ی درست باشی ، باید گزینه ی درست رو با گذر زمان و حل رابطه پیدا کنی ، ممکنه بگی زمان به تو این اجازه رو نمیده که بگردی دنبال گزینه ها و هرکدوم رو تست کنی تا به جواب برسی . خب این دقیقا اهمیت شناخت تو از خودت و تعریف 4چوب برای روابط رو بهت نشون میده . یعنی تو نمیتونی وقت زیادی رو صرف امتحان یک رابطه کنی . پس باید شناختت رو از خودت اونقدر بالا ببری و به حد ثابتی برسونی که با تکیه بر قسمتی از رابطه که خودت هستی ، گزینه ها رو محدود کنی . مثلا تو میدونی توی رابطه ی که x مجهول هست . نباید دنبال یه z باشی . باید بگردی دنبال یه متغیر از جنس x تا رابطه حل بشه . 

و این رو فراموش نکن نه تنها رابطه . بلکه تمام قدم ها و تصمیمات زندگی تو برای رفع نیاز های تو هست ، حتی زمانی که تصمیم بر رفع نیاز شخص دیگه ای میکنی به صورت ناخودآگاه سعی در رفع نیازی در خودت داری مثل ترحم مثل اینجور چیزها . و زمانی که از تصمیمی خوشحال نیستی اون موقع س که حداقل به یک نیاز آنی نه گفتی . مثلا برای اینکه پزشک بشی . به نیاز های آنی دوران کنکور مثل بیرون رفتن و خوشگذرونی نه گفتی تا به نیاز اصلی تری پاسخ بدی . حالا برای اینکه وارد رابطه ی عمیق تر و بهتری بشی لازمه تا گاهی به نیاز های آنی خودت نه بگی و حس بدی رو تجربه کنی شاید . 

پس کلید همه ی سوالات برمیگرده به دانسته های تو از خودت . وقتی خودت رو بشناسی یعنی همیشه حداقل 50 درصد از رابطه رو بلدی و این کمتر تورو در طول یک رابطه دچار بحران میکنه . و در تمام تصمیم گیری های دیگرت . بیا اصلا به رابطه ها محدودش نکنیم . و البته این هم به یاد داشته باشیم این ها همه نظرات شخصی منه و ممکنه قسمت هایی از اون غیر واقعی و نا ملموس و و صرفا قابل تجربه و فهم برای خود من باشه و از نظر تو بی معنی پس لازم نیست مثل آیه بهش نگاه کنی و سعی کنی خودت رو با قسمت هایی که همخوانی نداره با تو و شخصیتت تطبیق بدی . امیدوارم کمک کنه بهت ولی . 
نمیدونم این شانس بوده یا بدشانسی ک رابطه عاطفی رو با کسایی تجربه کردم ک سخت گیری زیادی داشتن و وقتی یه رفتار نپخته و نسنجیده، یا زیادی خارج از تحمل میدیدن جدی برخورد می کردن. اونقد نقد شدم و ضعیف شدم ک فقط سرزنش میکنم خودمو و به یه بنسبتی رسیدم در مورد خودم. ک انگار هیچ چیز قرار نیست حل بشه. کاش زودتر از این همه خودتخریبی سوال می پرسیدم. هنوز راه مواجهه با ضعف ها و منحرف نشدن از مسیر اصلاح به مسیر خود تخریبی و یاد نگرفتم. شاید اگ ب جای این حال بد شروع میکردم ب فکر کردن و نتیجه گیری اوضاع بهتر می شد
فک میکنم خیلی کمک میکنه. مرسی بازم واس همه چی
پاسخ:
دیر نیست که حالا با خودت بخوای بگی کاش و افسوس بخوری . یادت باشه این شناخت نسبی اِ ، بخش زیادیش صرفا تصوری هست که از خودت داری . مثلا شده با خودت بگی میرم فلان جا اگه فلان اتفاق افتاد فلان برخورد رو می کنم ، ولی وقتی میری و فلان اتفاق میوفته خودت خودت رو سورپرایز می کنی با رفتار دیگه ای که نشون میدی . 
به نظرم در این مورد شاید شکست مقدمه پیروزی هست جمله ی کاربردی ای باشه ، تو نقطه ی صفر بودی ، وقتی شروع کردی نباید توقع داشته باشی خیلی زود به جواب برسی . در عوض از شکست ها و راه های منجر به شکست میتونی یادداشت برداری کنی توی ذهنت . اون رو کنکاش کنی . مثلا من میگم قسمتی از این شکست به خاطر اعتماد به نفس پایین تو بوده و قسمتی از اون رفتار نوسانی تو در طول رابطه و قسمتی از اون جنس حس طرف مقابل . خب تو در مورد جنس حس طرف مقابل نمیتونی کاری کنی اما میتونی نوسان رفتاری خودت رو کنترل کنی تا طرف مقابلت نسبت به تو حس اطمینان و اعتماد بیشتری داشته باشه . میتونی با توجه به شخصیت و توانایی هات اعتماد به نفس خودت رو به حدی برسونی که خودت رو توی رابطه بنده نبینی و طرف مقابل رو خدا .  ببین این که ضعف هارو ببینی و بشینی بالا سرشون غصه بخوری یه چیز تباه و بی نتیجه س نباید انتظار داشته باشی با این کار اتفاقی بیوفته . ولی اینکه سعی کنی در موردشون قدم مثبتی برداری اون میشه گام رو به جلو . شناخت ضعف ها خیلی مشکل هست ، وقتی میشناسیشون رفعشون واقعا آسون تر از چیزیه که فکرش رو کنی . 

چرا همین حالا خودت رو پاک نکنی از همچی و با تفکر جدیدت پیش نری ؟؟؟ تو لازم نداری بن بست ها و ضعف های گذشته رو پس لازم نیست ازشون نگه داری کنی به شکلی که بودن . روی ترکیب "اعتماد به نفس" فکر کن . ببین چقدر به خودت اعتماد داری . لازم نیست به خود ایده آل فکر کنی . به خودی فکر کن که به ارزش های خودت آگاهی داری و روی رفتار های خودت تسلط . 
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی