A P H E L I O N

فاجعه ی ناگوار اصلا چیست

يكشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۳۹ ب.ظ

از آن دسته آدم ها نیستم که بخواهم برای اتفاقاتی مثل آتش سوزی یک جایی ، یا زلزله در جای دیگری بنویسم و ابراز همدردی کنم یا هرچه . یعنی بواقع اصلا همدردی نمی کنم و ناراحت نمی شوم از وقوع این اتفاقات به آن معنا که عموم تصور می کنند . حالا هم قرار نیست پست اندوهناکی از برای اتفاقی که اخیرا رخ داده است بنویسم . صرفا یک رشته افکار که از پیش وجود داشته را میخواهم کنکاش کنم . 

مطلبی که در ادامه می نویسم مطلب ناقص و پر حفره ای است اما مجبور به انتشار آن هستم . 


پلاسکو را تصور کنید ، واکنش ها را ، تاثیر آن را و جایگاه آن در تاریخچه ذهنتان ، حال حادثه معدن زمستان یورت را تصور کنید ، البته اگر خاطرتان باشد ، حوادث ناگواری بودند ، حالا بیایید چیز دیگری را تصور کنید ، مثلا در همان دی و بهمنی که آن اتفاقات افتاد ، در مرز افغانستان و پاکستان بیشتر از 150 نفر که اکثر اونها زن و کودک بودن بر اثر بارش برف و سرما تلف شدن . این درحالی هست که تعداد آدم های کشته شده در دو حادثه پلاسکو و معدن روی هم به 100 نفر هم نمی رسید ! 


3 مثال بالا را زدم تا صرفا از این فاصله ای که گرفته ایم استفاده کنم ، نمیتوانم زلزله کرمانشاه یا همین کشتی سانچی را مثال بزنم چون نزدیکتر از آن هست که خوب دیده شود . 


در حقیقت ما نژاد پرست تر ، خودخواه تر ، متظاهر تر و نفهم تر از آن هستیم که بخواهیم برای اینگونه حوادث ناراحت شویم . نگاه ما به تمام این اتفاقات آنقدر سطحی هست که صرفا باعث تهوع کسانی که علاقه به تعمیق در این حوادث دارند می شود . 


زمان زیادی را صرف فکر کردن به این موضوع کردم که ببینم آیا منطقی است ، این که برای کسانی آپشن هایی را علاوه بر انسان بودنشان لحاظ کنیم برای اهمیت دادن بهشان . دیدم برای کسانی که اساسا نمیشناسیمشان و ارتباطی باهاشان نداریم ، منطقی به نظر نمی رسد . چه فرقی دارد مثلا یک نوزاد در نیشابور بمیرد یا در یکی از توابع کشور سیرا ئون . برای ما که عملا با هیچکدام ارتباطی نداریم این که بگوییم این یکی ایرانی است پس من بیشتر ناراحت می شوم یک جور نژاد پرستی است . برای هر آدم دیگری هم به نظرم این صدق می کند . مرز ها آدم ها را گول می زنند . این با زمانی که فرد نزدیکمان بمیرد متفاوت است . اما میخواهم بگویم اما اگر احساساتمان با مرگ یک نوزاد ایرانی بیشتر جریحه دار می شود . از پایه مورد دارد . در مورد دیگران هم همینطور . اگر از مرگ یک آدمی که در بازار عراق کار می کند کمتر از یک آدم که در کافه ای در پاریس کار می کند ناراحت بشویم اساسا انسان گُه و نفهمی هستیم . 


همین حالا یک عکسگرافی دیدم ، با تیتر "آنچه از دی 95 تا دی 96 بر ما گذشت" کدام ما ؟؟؟؟ حوادث طبیعی و غیر طبیعی مربوط به مرگ انسان ها مایی ندارد . اینکه این حوادث را مربوط به خودمان و دیگران بدانیم همان دلیلی است که باعث رخ دادن جنگ ها می شود . وقتی ما و دیگران وجود دارد ، پیرو آن حفظ منافع ما و دیگران نیز وجود خواهد داشت . این شکل از برخورد با اینگونه مسائل همان چیزی هست که از آن صحبت می کنم . برای انسان ها و حوادث مرز و امتیاز قائل شدن باعث وجود ناهماهنگی می شود . مردن 30 نفر بر اثر یک اتفاق برای من اهمیتی ندارد و برای آن غمگین نمی شوم . مردن 40 نفر دیگر هم برای هم اندوهناک نیست . در حقیقت تنها عاملی که من و این دست از حادثه ها را بهم مربوط می کند ، ایجاد توقع برای رفع دلیل اینگونه حوادث است تا برای خودم و اطرافیانم اتفاق نیوفتند نه چیز دیگری . تنها منطقی که در آن می توانم نگران همچین حوادثی باشم ، و باز هم در آن جای اندوه نیست . اندوه سیاست کثیفی است برای پاک کردن صورت مساله . ما صرفا میتوانیم برای مرگ یک دسته از انسان ها احترام قائل شویم یا نشویم ! کمک کنیم یا نکنیم . اما نمیتوانیم ازشان استفاده ابزاری کنیم و همه الگو ها را بهم بریزیم . کدام توقع برای تجهیز لوازم آتش نشانی و مدیریت عملیات آن به درستی ایجاد و رفع شد ؟؟ کدام توقع برای ایمن سازی دیگر معادن و آموزش کارفرما ها و نظارت بر آن ها به درستی ایجاد و رفع شد ؟؟؟ ما دست در دست هم با اشتباهی واکنش نشان دادن و اشتباهی غصه خوردن خودمان را در گور دفن می کنیم . بعد از مرگ 16 هزار و هشتصد و هفتاد و دو نفر در سال 93 بر اثر تصادف جاده ای که مطمئنا بیشتر یا کمتر از نصف آنها بی گناه و صرفا در زمان بد در مکان بدی بودند کداممان اندوهگین شدیم و برایشان غصه خوردیم و چاره ی درستی برای حل این مشکل ایجاد کردیم ؟؟؟ ما در حقیقت همان اُسرای همیشگی تراژدی و داستان و کمی عصاره جوگیر بودن خودمان هستیم . صرفا کاری را می کنیم که هیچ اندیشه ای پشت آن نیست و هیچ درک درستی از آن نداریم . 


همانطور که گفتم مطلبی که نوشتم پر است از حفره هایی که خودم هم میتوانم ببینمشان و مقدار کمی از ماجرا زا پوشش می دهد . اما برای شروع لازم بود تا منتشر شود . امیدوارم کمک کند برای رسیدن به وجوه دیگر ماجرا . 

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۳۹ ب.ظ
  • آیدین

نظرات  (۴)

اگه درست متوجه شده باشم تو دو نوع سوگواری رو اشتباه میدونی،یکی اینکه صرفا بخاطر هموطن بودن باشه،مورد دیگه اینکه حادثه ای باشه که روش مانور داده بشه
برای مورد اول توضیحی ندارم،یعنی تعصبات وطن پرستانه همیشه بوده،چه شادی چه غم،همینطور که از برد تیم ملی‌ خوشحال کننده س حتی با اینکه منافعی برای افراد عادی اون کشور نداره،همونقدرم سانحه ای که برای عده ای که هموطنن اتفاق میفته مورد ناراحت کننده تریه
راجب مسئله دوم،درمورد این مدل اتفاقات که بازخوردای رسانه ای بیشتری دارن ،دلیل ناراحتی همدردی بیشتریه که حس میکنیم.
نمیدونم چجوری بیانش کنم فقط منظورم اینه که ما برای تصور جایگزینی خودمون یا نزدیکانمون به جای اون افرادی که مرگ دردناکی داشتن بیشتر ناراحتیم تا مرگ خودشون.به هرحال ما که باهاشون آشناییت نداشتیم که بخوایم از فقدانشون ناراحت بشیم،بلکه بیشتر اون درک حسی که خونواده هاشون دارن عذاب آوره.
پاسخ:
یعنی چی تعصبات وطن پرستانه همیشه بوده ؟؟؟؟  هرچند روی سخن من فرا تر از صرفا وطن پرستی و نژاد پرستی بود و اون یه مثال عینی برای درک بهتر مساله بود . اما هیچوقت همچین جمله ای رو تکرار نکن . تعصبات وطن پرستانه بوده . نمیدونم همیشه زن ها  مسوول غذا درست کردن بودن از قدیم . یا این کارا مردونس / زنونس . یا ایرانه دیگه . اینا حرفای بی خاصیت و بی ارزشِ . 

بحث بازخورد رسانه ای نیست ، بحث برخورد ما با اون مساله س ، نوع نگاه ما ، تقدسی که برای اون مساله ایجاد میشه و لایه هایی که روی اون موضوع شکل میگیره و اصل موضوع رو کم کم محو و نا پیدا میکنه . من با اندوهی که از تشابه اتفاق با تجربیات شخصی یا تصور اون پیشآمد برای شخص ایجاد میشه کاری ندارم و اینجا مشخصا به چیز دیگه ای اشاره کردم . طبیعتا جنبه هایی داره موضوع که باعث ناراحتی بشه در انسان های دیگه بحث سر این نیست که ما از مرگ انسان های دیگه ناراحت نشیم . در حقیقت بیشتر سعی دارم به این اشاره کنم که اندوه و سوگواری ما در عمل اصلا اون چیزی نیست که درخور اون اتفاق باشه ، فضایی عموما ایجاد میشه که سراسر نامربوط هست و در عین اینکه انگار جریانی هست موافق ، اما به سختی داره مقاومت می کنه در برابر جریان حقیقی اتفاقات . درست مثل اعتراضاتی که اخیرا وجود داشت . جریانی که در ظاهر به کمک جریان موجود میاد اما در حقیقت الهه مرگ اون میشه . نمیدونم متوجه منظورم میشی یا نه . سعی دارم جدا کنم تاثیرات برخورد های ما و جنس برخورد های ما رو . صرفا بروز احساسات یا همراه شدن با اتفاقات کمک کردن و یا همراهی واقعی با اون اتفاقات ممکنه نباشه . گاها ما ساده ترین مسیر رو برای خودمون انتخاب می کنیم و در حالی که جلوه ی زیبایی هم داره اما کمترین تاثیری که ممکن هست رو میگذاریم . مثلا یه پست اینستاگرام یه هنرمند برای زلزله ، در روزی که زلزله اتفاق افتاده ، یا رفتن همون هنرمند برای همدردی به منطقه ای که اون اتفاق افتاده و حضورش تماما ضرر هست میشه واکنشی که جلوه ی زیبا و ظاهر هماهنگی داره اما در عمل ؟؟؟ یا تجمع مقابل پلاسکو زمان امداد . و پر از این نوع برخورد ها . اما من اینجا بدون اشاره به این موارد صرفا میخوام جریان عمومی راه افتاده رو هدق بگیرم . عزای عمومی مثلا از جمله مواردش هست . راه افتادن جریانی که تا میتونه ماجرا رو با ادویه های مختلف غم انگیز تر و هولناک تر کنه . البته تمام اینها نظر منه و قطعا در صحت و عدم صحتش شک هست . صرفا نظر و نوع نگاه من هست اینطور نیست که غلط یا درست بودنش قابل اثبات باشه به راحتی . امیدوارم کمک کرده باشه توضیحاتم .  
اینکه چیزی رو بیان میکنم دلیل بر این نیست که خودم قبولش دارم!گفتم تعصبات وطن پرستانه همیشه بوده چون واقعا هست!اشتباهه ولی هست!(من هیچ کششی به سمت کشورم ندارم،یعنی فرقی به حالم نمیکنه ایرانی باشم یا اسرائیلی یا آفریقایی.چرا باید روی چیزی که خودم انتخابش نکردم تعصب به خرج بدم یا بهش افتخار کنم؟اینو گفتم چون حس کردم تو کامنت قبلی جوری صحبت کردم که انگار خودمم به این تعصبات مبتلام!)
متوجه حرفات میشم،من اول اشتباه منظورتو متوجه شده بودم عذرمیخوام!:)

فک میکنم مشکل اغراقیه که ما تو احساساتمون داریم،که تهش به جهلی منتهی میشه که جلوی اینکه به قضیه درست نگاه کنیمو میگیره.تو همچین شرایطی اینقدر که متاثر میشیم قوه تفکرمونو از دست میدیم
این باعث میشه یه سری آدم به این نیت که دارن نهایت کاری که از دستشون بر میادو انجام میدن،روند درمان قضیه رو کند کنن.
مثل همین رفتن بعضی از هنرمندا به کرمانشاه که خودت گفتی،بدون اینکه تاثیر مثبتی داشته باشه.
از طرفی از نظر من اینکه همه ی این افرادی که الان مشغول سوگواری و‌همدردین،پیگیر علت این اتفاقات و بی مسئولیتیای حکومت باشن خیلی کمک‌ بزرگتریه تا اینکه بعد چندوقت دوباره همچین اتفاقاتی بیفته و دوباره همدردی و بازم این جریانا.
پاسخ:
منم میدونم تو درگیر تعصبات نبودی ، خواستم بهت بر بخوره تا از این به بعد با دقت بیشتری استفاده کنی از این جور جمله ها . :-" 

یجورایی داره نظرت به نظرم نزدیک میشه ، همین که هم جهت شد خوبه حالا یه سری جزئیات رو دیگه میشه تا ابد راجع بهش بحث کرد . فعلا نقطه تقابل این نظر با نظر من بخش متاثر شدن هست. از نظر من دلیلی برای نمایش همچون تاثری وجود نداره و اصلا همچون اتفاقی در درون افراد نمیوفته شبیه چیزی که نمایش می دن . و منطقی هم نیست به نظرم . تو خودت از این اتفاق ناراحت یا متاثری ؟؟؟ چرا ؟ 
بهم بر نخورد،موفق عمل نکردی!:)))

منم با نمایش غم و سیاه کردن پروفایل و اعلام عزای عمومی و این دست مسائل مخالفم.همونطور که‌تو گفتی فقط جو و سنگین تر و اوضاع رو غیرقابل تحمل تر میکنه.
نمیدونم...بهش فکرنکردم...حقیقتش همچین اتفاقی برای هرکسی که میفتاد ناراحتم میکرد،ولی نمیتونه تو روند عادی زندگیم اختلال ایجاد کنه
خب مرگ اتفاق ناراحت کننده ایه،من بیشتر تحت تاثیر همون حسی که گفتم باعث میشه خودمونو جای اطرافیانشون متصور شیم متاثر میشم.ناراحت شدم ولی نه اونقدری که قابل بروز دادن باشه
روزانه این همه انسان به ناحق و شاید حتی تو اتفاقات دردناکتری جونشونو از دست میدن،اگه بخوام برای همشون احساساتی بشم که چیزی از خودم باقی نمیمونه!
پاسخ:
اِ :))) 

میخوام مو شکافی کنی اینو ، دقیقا ماهیت چیزی که متاثر یا ناراحتت میکنه رو بشناسی . نمیخوام یهو تبدیل بشی به مدافع حقوق ملوانان ، یا مبارز در مقابل سیاست های دولت چین در امداد رسانی . نه در این اتفاق . در هر اتفاق دیگه تو از چیزی متاثر میشی اما در راه دیگه ای تاثر خودت رو ابراز می کنی که به شدت تورو مجهول هویت می کنه . ( تو رو منظور خودمِ یا هر شخصی در این معادله ) 
باید ببینی از تصور یک نفر که آتش میگیره و میمیره ناراحت میشی . از تصور یک ملوان که آتش میگیره و میمیره ناراحت میشی . از تصور یک ایرانی که آتش میگیره و میمیره ناراحت میشی یا از تصور یک دانشجو یا یک زوج عاشق یا یک آدم که صرفا لحظات آخر زندگیش دور از خانواده ش بوده یا یا یا یا . یا ترکیبی از اینها در کنار هم . تو خیلی اوقات به قول خودت اخبار بدتر و اتفاقات بدتر از این به گوشت میخوره اما اصلا حسی نداری . اصلا موجی راه نمیوفته که تورو با خودش غرق کنه . این برای کسی که میخواد خودش رو بشناسه به نظرم جای تامل داره . و یا اینکه صرفا خودت رو واگذار کنی به حال الانت و هرچه پیش آید و این داستان ها . 
بخوام باهات صادق باشم حتی باید بگم شاید تو عمق این ناراحت شدن،عذاب وجدانی باشه از اینکه چرا وقتی این حجم از آدما بابت همچین مسئله ای غمگینن،من بهش اهمیت ندم
فک میکنم این همون غرق شدن تو موجیه که تو‌ میگی!
پاسخ:
اینم دیدگاه جالب و حائز اهمیتی اِ مرسی . 
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی