A P H E L I O N

مساله آشنایی

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۲۶ ب.ظ

از آنجایی که من همواره آدم کنجکاوی بودم ، وقت زیادی را برای آشنایی اختصاص دادم در سراسر زندگی ام ، حالا این آشنایی گاها مثلا آشنایی با چیزی بوده که جسم نداشته ، یا مثلا شیء بوده ، یا نوعی طرز تفکر بوده ، و خب گاها هم آدم ها هدف بوده اند . در مورد آدم ها این مساله کمی عجیب اتفاق میوفتد . 

در حقیقت از آنجا که آشنایی در مورد آدم ها دو طرفه اتفاق قرار است بیوفتد یک مقدار مساله پیچیده می شود . مثلا اگر بخواهی با نمیدانم تفکرات فروید آشنا شوی لازم نیست فروید بخواهد یا نخواهد ، خودت بخواهی می روی و آشنا می شوی . منتها اگر بخواهی با دختر همسایه آشنا شوی ، اینجوری نیست که بخواهد و نخواهد بتوانی آشنا شوی . حتما باید بخواهد . 
مساله یه اینجای ختم نمی شود اما . در نگاه اول خب اینطور است که خب هنوز هم پیچیده نیست . یا می خواهد یا نه دیگر ! اما پیچیده س . لا اقل این جا که ما زندگی میکنیم پیچیده ست . 

همانطور که گفتم زمان زیادی را صرف آشنایی کردم . در مورد آدم ها اما یکجور محدودیت و وسواس نمیگذاشت به راحتی باب آشنایی باز شود . یا اینکه باب آشنایی گاهی گشوده می شد اما چیزی در آن جهت آشنایی نبود . مانند فضای دیگری بود مثلا رمانی به زبان گینه ای باز کنی هیچ چیزی اش را نمیفهمی . آنگونه بود گاهی . 

به هر حال این بین مسائل و تجربیات و اتفاقات و نکات قابل تاملی بر سر راه من قرار گرفتند که قرار است اگر بتوانم طبقه بندی ای برایشان صورت دهم در این پست . البته میدانم قرار نیست اکثر متنی که مینویسم قابل فهم و درک باشد و ایراد از من است چون آن نظم اولیه را احساس نمیکنم در این رابطه و نمیدانم قرار است چگونه متن به نظم برسد . بگذریم . 


بیایید برای اینکه حداقل خودمان را گم نکنیم . یک طبقه بندی اولیه را متصور شویم . مثلا " پیش از آشنایی ،آنزیم آشنایی، آشنایی ،آنزیم جدایی، پس از آشنایی " . آن آنزیم ها که میبینید در حقیقت فرمول های آشنایی و جدایی را شامل می شوند که قطعا در فضایی قرار دارند ما بین مرحله پیش و پس خود . پس اسم آنزیم را برایشان انتخاب میکنیم . همینطوری . 


پیش از آشنایی :
پیش از آشنایی برای من وسواسی ترین لحظه هاست . یعنی پر شده است از انواع معیار ها و ضریب های متفاوت که کار را برای انتخاب سخت می کند . انتخاب یک نفر یا یک موضوع برای آشنایی ، زمانی که میدانی تا بخواهی وقت داری و تا یخواهی شرایطی که در آن قرار داری عوض نمی شود این انتخاب آسان می شود اما زمانی که در شرایط محدود تری قرار داری سعی می کنی انتخاب را با دقت بیشتری انجام دهی . اما آدم ها را که نگاه میکنی دنبال چیزی هستی بینشان که تو را وادار به خواستن کند . مثلا آن دختری را که آن طرف باجه می بینی چهره ی خوبی دارد . صدای دلنشیتی دارد . اما شخصیت و طرز فکر ساده ای دارد در عین حال . که البته نه اینکه نکته ی منفی ای باشد . صرفا در معیار های ذهن تو تناقض هست بین این چند مورد . یعنی چهره ش 10 امتیاز مثبت میگیرد و طرز برخوردش 10 امتیاز منفی . خب این سلیقه ای است پس اینطور نیست که بخواهد آدم بدی باشد یا خوب . منتها برای تو امتیازش می شود پوچ . و خب این یک پروسه ی ثابت است . مثلا زمانی که مدت زیادی تنها بودی . ضرایب این معیار ها تغییر می کند مثلا چهره اش دو برابر امتیاز می گیرد و طرز فکرش نصف . آنطوری می شود 15 امتیاز مثبت . همان دختر با همان ویژگی ها . پس پیش از آشنایی لحظه ای است که معیار ها و ضرایب مدام در حال بالا و پایین شدنند . مثلا وقتی دنبال کسی هستی که همخانه ات شود تا اجازه ها نصف شود . دیگر حالا قیافه ش آنچنان برایت مطرح نیست . بیشتر فوکوس میکنی روی اخلاق و رفتارش . در عین حال وقتی کسی را بخواهی برای پُز دادن و ظاهر سازی . اخلاق و رفتارش را میتوانی حالا برای آن چند ساعت و چند دقیقه تحمل کنی . بیشتر قیافه و اندامش برایت مهم می شود . یا حالا موارد دیگری که مشابه همین موارد هستند . 
نکته ی مهم در این مرحله اما زمانی است که ما همه ی این ها را باهم قاطی میکنیم به نحوی . مثلا از شخصی که برای ظاهر خوبش با او آشنا شده ایم توقع مشارکت در امور پیچیده تری مانند احساسات و افکارمان داریم . یا مثلا کسی را که برای پول و ماشینش با او آشنا شده ایم برای موارد دیگر هم مورد استفاده قرار می دهیم . منتهی ممکن است جواب ندهد . در حقیقت ما یا نمیدانیم دنبال چه چیزی برای آشنایی هستیم . یا در میانه فراموش میکنیم معیار های آشناییمان را و آنها را جایگزین میکنیم . که همین تنها نکته ی مهم این مرحله است . شناخت این معیار ها و اینکه به دنبال چه هستیم . مثلا برای من گشتن دنبال دختری که پای ثابت برنامه هایم باشد و هرشب بتواند بیرون خانه بخوابد امری بیهوده س چون نه برنامه ای دارم نه جایی که شب ها بروم . پس عملا گشتن به دنبال همچین چیزی برای آشنایی می شود عمل باطل . 

در عین حال باگ دیگر این مرحله می شود حباب هایی که در افراد وجود دارد . یا همان فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه :| ( مثل دیگری است مطابق آن چیزی که میخواهم منتها یادم نمی آید . یک چیزی است در مایه های نمیدهد خبر از سر درون یا همچین چیزی :| الان نزدیک ترین مثل همین بود که در یادم بود :| ) این می شود زمانی که افراد چیزی هستند که نیستند . مثلا پسری را تصور کنید که ادعای لات بودن دارد اما در خلوت خویش از سوسک می ترسد . شما با این تصور که بعد ها در نزاع های احتمالی آن شخص همراهتان باشد با او رفاقت می کنید اما در نزاع های احتمالی که بعدا اتفاق می افتد پر پر می شوید چون در آشناییتان این باگ وجود داشت . در مورد آدم های مذهبی اِ بی مذهب و آدم های پولدار فقیر هم همینطور . و مثال های دیگر . این هم می شود نکته ی دیگری که پیش از آشنایی میتواند از اهمیت برخوردار باشد . 

مورد بعدی هم میتواند عدم شناخت ما از خودمان و عدم آشنایی با انتظاراتمان باشد . یک نوع سردرگمی است . اینکه نمیدانیم اصلا چه کسی را برای چه چیزی میخواهیم . صرفا میخواهیم یک نفر باشد . این در ظاهر قابل بحث نیست . یعنی موردی است که از عدم آگاهی ناشی شده س که راه حلش می شود رسیدن به آگاهی نه چیز دیگری . اما در عین حال زمان دیگری هم این حالت پیش می آید . زمانی که این اتفاق بر اثر عدم اهمیت بی افتد . و یا در حالت پیچیده تری صرفا برگردد به همان کنجکاوی و خاص پنداری . یعنی به دنیال کیس متمایزی بودن . چیزی که به خودی خود هم تعریفی ندارد . تشخیص آن به آسانی ممکن نیست و یا گاها در این مرحله غیر ممکن است . مثلا ما میدانیم اگر برای ازدواج میخواهیم با کسی آشنا شویم در این مرحله چه چیز هایی نشانگر آن شخص هستند . و هرچه ما به دنبال مورد خاص تری باشیم این دامنه تنگ تر و گاها نا پدید می شود . یعنی ما میدانیم دنبال مورد خاصی هستیم . مثلا ظاهرش برای ما اهمیت دارد  . منتها آن چیز خاص ظاهرش نیست . مثلا قد و اندازه ش مهم است . منتها آن هم ملاک اصلیمان نیست . این حالت می شود حالتی که سخت می شود برایت ارتباط برقرار کردن با دیگران . همه ی توجه ت صرف پیدا کردن چیزی می شود که نمیدانی چیست . و سخت است خب . 



خب تا اینجا که نوشتم سعی میکنم چیز دیگری به این مرحله اضافه نکنم . همانطور که پیش بینی کردم سراسر چرند و پرند از آب در آمد که باید گشت دنبال چیز ها بین متن . برای مراحل بعدی سعی بیشتری می کنم تا بهتر بتوانم نگارششان کنم . این پست را در این مرحله می بندم . 

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۲۶ ب.ظ
  • آیدین

نظرات  (۱)

  • محمدرضا عاشوری
  • به نکات ریز جالبی اشاره شد. مرسی
    پاسخ:
    سپاس از شما که خواندی عزیزم . یک مقدار خواندن نوشته هایم سخت است چون محاوره و دستوری را در هم می نویسم . امیدوارم اذبت نکند . 
    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی