A P H E L I O N

موتوری ای که فدا شد

شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۳۲ ب.ظ
آخر نوشت : حالا که متن را تا آخر نوشتم دیدم اصلا تیتر چیز دیگری بود و متن چیز دیگری شد . وبلاگ است دیگر مقاله علمی که نیست همینی که هست . پس تیتر را تغییر دادم ولی اول متن را نتوانستم . یعنی نه اینکه نتوانم . فقط دیگر حالش را ندارم . پس هرجور که میخواهید بخوانید . چند خط اول را فرض کنید عنوان پست " آهن پرستان بیچاره است" . 

از تیترش مشخص است که قرار است در مورد چه موضوع چندش و کلیشه ای حرف بزنم . آهن پرستی را میگویم . آنقدر کلیشه و تکرار شده است که خود به خود لکسوس ها و مازراتی ها را در ذهن آدمی تداعی میکند . همین که نامش می آید یک دختر یک ماشین و یک مرد کچل خیکی در صحنه ی افکار یک آ یکمان نقش می بندد . اما خب اصلا تا حالا در موردش آنقدر که فکر میکنید فکر نکرده اید ، من خودم هم نکرده ام . فقط همگی مان به کرّات با این موضوع برخورد داشته ایم اما فکر بهش نکرده ایم . 

بگذارید اینگونه پیش برویم . همگی مان در نگاه اول نسبت به این موضوع یک جناحی داریم . خلاصه یا سرزنششان میکنیم یا حق بهشان میدهیم و یا مانند اکثر موارد دیگر بی تفاوت از کنارش میگذریم . اما من در این مورد فکر کرده ام . یعنی از همان موقعی که داشتم پست قبلی را مینوشتم به این موضوع فکر کردم و می شود گفت این پست قدرت گرفته از پست قبل است و اصلا آیا آهن پرستی بد است ؟ میتوانست عنوان آن باشد . حالا من که فکر کرده ام در کدام جناح قرار دارم و طرفدار کدام نظریه ام . 
من خودم را جای یک دختر قرار دادم . یک پسر موتوری و یک پسری را که سانتافه دارد در نظر میگیرم . اصلا تیپشان را هم یکی در نظر میگیرم . اصلا چون شمایی موتوری را خوش تیپ تر در نظر میگیرم . بگذریم . من دارم در یک خیابان راه میروم . مثلا در وسط بلوار یک خیابان که محل پیاده روی دارد دارم راه میروم . بعد یک سانتافه در سمت راستم و یک موتور را در سمت راستم قرار دهید باز هم دست نمیکشم تا کشته شوم . اِ نه . یک سانتافه در خیابان طرف راست و یک موتوری در خیابان سمت چپ توقف میکنند و هردو برایم بوق میزنند و میگویند "برسانیمت ، عروسک" من اگر قرار باشد انتخاب کنم . طبیعتا سانتافه را انتخاب میکنم . ولی چرا ؟ 
قبل از اینکه به نتیجه برسیم . بیایید یکبار معیار های رقم خوردن این انتخاب و این اتفاق را مرور کنیم . 
اول : گاهی اوقات من در حد یک موتور سی جی 125 تیپ میزنم و بیرون میروم . پس نباید منتظر سانتافه باشم . پس انتخاب من بین سی جی 125 های بد و خوب است . 
دوم : گاهی اوقات من نمیروم بیرون که بین چند مدل وسیله نقلیه یکی را انتخاب کنم و بروم دور دور . پس من اصلا شاید بانک کار دارم و بیرون میروم و دلیل نمیشود سوار سانتافه یا موتور شوم . 
سوم : گاهی اوقات من پولدارم و برایم تیپ و هیکل مهم است . پس من موتوری را انتخاب میکنم . 
چهارم : گاهی اوقات من فقیرم و برایم پول مهم است . پس من سانتافه را انتخاب میکنم . این به این معنی نیست که من تیپ و هیکل برایم مهم نیست . من فقط صندلی های گرم کن دار سانتافه را ترجیح میدهم . 
پنجم : گاهی اوقات من موتور را انتخاب میکنم چون شب قبلش سانتافه سواری کرده ام . 
ششم : گاهی اوقات من سانتافه را انتخاب میکنم چون موتوری کلاه ایمنی برای سرنشین ندارد . 
هفتم : . . . 
. . . 

البته اینها که بالا گفتم همه شوخی بود . طبیعتا وقتی من در مرحله انتخاب قرار بگیرم بر اساس داده هایم باید انتخاب کنم . وقتی یک موتور و یک سانتافه و یک "برسانیمت ، عروسک" دارم . باید بر اساس آنها دست به انتخاب بزنم . ولی اکثرا من سانتافه را انتخاب میکنم . اما چرا ؟ اول بگویم که چرا موتور را انتخاب نمیکنم . و حتی چرا پراید را انتخاب نمیکنم . چون هردوشان ارزان هستند . این یعنی هرکسی میتواند آنها را داشته باشد . اینکه هرکسی میتواند آنها را داشته باشد یعنی من وقتی میخواهم انتخابشان کنم .در 20% موارد دارم یک خلافکار را انتخاب میکنم . در 10% موارد دارم یک خفت گیر را انتخاب میکنم . در 15% از موارد دارم یک سایکوپت را انتخاب میکنم و غیره . اما وقتی یک سانتافه را انتخاب میکنم . 50% دارم یک آدم پولدار را انتخاب میکنم که احتمالا یک کارخانه یا یک کارگاه دارد . 10% دارم یک بچه پولدار را که 3 ماه آنور آب است 6 ماه اینور و 3 ماه در استدیو را انتخاب میکنم . و خب طبیعتا انتخاب من دومی است . 
اما در برخی موارد داده های من بیشتر از اینهاست . گاهی من سال هاست که هردو را میشناسم . در این حالت شانس موتوری به مراتب بیشتر میشود اما من باز هم سانتافه را انتخاب میکنم . چون رفقایم تحتشان باید بسوزد و چشمانشان در بیاید . چون من خرج دارم . من فلافل نمیخورم . اندازه هیکلتان خرس عروسکی میخواهم که فقط یک سانتافه از پس حمل و نقل آن بر میاید . 
اما گاهی اوقات موتوری مرد مهربان و خوبی هست و کچل هم نیست . من هم قرار است تصمیمم ازدواجی باشد و یک عمر زندگی . در این مورد دیگر شانس موتوری خیلی بیشتر می شود . اما من باز هم سانتافه را انتخاب میکنم . چون پول حالا باشد . عشق و علاقه نمور نمور بوجود میاید . نیامد هم نیامد . آیفون سون پلاس که برایم بخرد . غم هایم را میشورد و میبرد . آن مانتو زرده که بهنوش بختیاری می پوشد را که عید امسال بگیرم چشم فامیل را که کور کنم . یادم میرود که زندگی ام در گُه غوطه ور است . 
البته خیلی کم هم پیش میاید که من طور دیگری تصمیم میگیرم . خیلی کم . گاهی من بهشان فکر میکنم . خودم را کنارشان میگذارم و تصمیم میگیرم که کدامشان به من می آید . کدامشان من را بهتر میکند و کدامشان قابلیت این را دارد که من را روز به روز علاقمند تر کند . با کدامشان میتوانم چیز های جدید را کشف کنم و کدامشان برای من وقت بیشتری دارد و کدامشان برای من ارزش بیشتری قائل است . و کدامشان من را میفهمد و من کدامشان را میفهمم و با کدامشان است که من با پای پیاده هم میخندم و با کدامشان است که من با گوشی هواوی ام عکس های هنری میگیرم و با آشپزخانه کوچکم غذاهای رنگی میپذم . 
شاید این آخری تنها شانس آن موتوری باشد برای انتخاب شدن . 
شاید اصلا آن سانتافه در این مورد آخر هم پیروز شود . اصلا اینگونه نیست که تراژدیک و درامش کنم که موتوری ها خوب هستن . شاهزاده و گدایش کنم و فقرا را پاک تینت بدانم . هنوز هم 20% احتمال دارد او خلافکار باشد . 
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۳۲ ب.ظ
  • آیدین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی