A P H E L I O N

پیچیدگی کاذب

يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۲ ب.ظ

یکی از دوستانم ، چند روز پیش با اشاره به من گفت تو آدم مرموز و پیچیده ای هستی ، معمولا این اتفاق می افتد هر از چند گاهی که با بقیه معاشرت می کنم . اما اینبار با اصرار همان دوست کمی روی این قضیه ریز شدیم ، البته نه قضیه من ، قضیه خودش . 


در پاسخ به این سوال که پیچیدگی را در چه چیزی میبیند کمی تعلل کرد ، کاملا مشخص بود ایده ای راجع به پیچیدگی ندارد و صرفا هر مبهمی را پیچیده میبیند . به نظرش اینکه او گاهی اوقات احساسات و افکارش را بازگو نمی کند او را آدم پیچیده ای می کند . این نوع از پیچیدگی اینطور است که صرفا خودش را طوری نشان میداده که نبوده . مثلا ، خودش را در حال لذت بردن از موقعیتی نشان می داده که لذت نمی برده ، یا خودش را عاشق کسی نشان می داده که نبوده . من این را پیچیدگی نمیدانم ، اسمش را پیچیدگی کاذب می گذارم . 


حالا و بعد از ایجاد این ترکیب به این فکر افتادم که دیگر کجا می توانم از آن استفاده کنم . فکر می کنم مرحله ی دیگری از این پیچیدگی کاذب زمانی است که بر خلاف عدم بیان احساسات و افکارمان ، که منجر به این پیچیدگی کذایی می شود ، آن ها را طور دیگری بیان می کنیم . ممکن است بگویید خب این که روی دیگر همان سکه است ، بیان نکردن درست منجر به بیان کردن غلط می شود . اما اینجا منطور این نوع از بیان نیست ، شاید اتفاق افتاده باشد برایتان که در بیان خواسته هایتان اولویت ها و ارزش های ردیفی از خواسته ها را با هم قاطی کنید و نسیت به آن احساس پیچیده بودن پیدا کنید . من این را هم یک پیچیدگی کاذب می دانم تا جایی که این پیچیدگی حاصل ضعف منطق و اطلاعات انسان باشد . یعنی چه ؟ یعنی اگر پیچیدگی را یک اتفاق ویژه و با کیفیت فرض کنیم که حاوی تضاد ها و جنگ ها ما بین نظریه ها و اصول ما هست . زمانی که این پیچیدگی صرفا به دلیل نداشتن چهارچوب و تمرکز و منطق بوجود بیاید دیگر آن کیفیت را ندارد و نمیتوانم به چشم پیچیدگی به آن نگاه کنم . 


انسان های پیچیده معمولا انسان های جذاب و منحصر به فردی هستند که این جذابیت و کاریزما را میتوان اینطور تشبیه کرد ، اگر یک انسان پیچیده و یک انسان ساده را در کنار هم قرار دهیم ، مثل این است که یک مکعب و یک مکعب روبیک را کنار هم قرار بدهیم . 


مثال بالا بر خلاف سادگی اش میتواند قوانینی را برای ما روشن کند که می توانند به واقعیت نزدیک باشند . برای مثال ، یک مکعب روبیک صرفا از یک مکعب ساده جذاب تر نیست ، زمانی که یک مکعب روبیک حل می شود ، دیگر با یک مکعب ساده فرقی ندارد . شناخت وجه های یک مکعب روبیک وقت گیر تر از یک مکعب ساده است و به همین تناسب در مورد یک مکعب ساده می توان خیلی سریعتر از یک مکعب روبیک تصمیم گیری کرد . 


ممکن است هیچوفت نتوانید یک مکعب روبیک را حل کنید . 


اگر با کانسپت مکعب روبیک آشنا باشید ، هر وجه رنگ مشخصی دارد اما زمانی که مکعب روبیک بهم ریخته است باید انتظار هر رنگ دیگری را در کنار آن رنگ داشته باشید ، این می تواند همان رفتار های غیر قابل پیش بینی باشد . 


میتوانم تا چند خط دیگر این مثال ها را تعمیم بدهم اما به خودتان واگذار می کنم . 


در نهایت ، پیچیدگی را در کیفیت قابل قبولش که حاصل آگاهی و منطق باشد دوست دارم . چون حل شدنی است . اما نسبت به پیچیدگی کاذب حس تنفر دارم ، چون وقت گیر است و در نهایت نتیجه ای در پی ندارد . 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۲ ب.ظ
  • آیدین

نظرات  (۲)

بحثای روانشناسی واقعا شیرینن.
دعوتی به وبلاگم.
پاسخ:
ممنونم
  • نگار جهانشاهی
  • خوبه
    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی