A P H E L I O N

منِ طنّاز

شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۰۹ ب.ظ

من کلا شاید در این چند پست اخیرم و پست های اخیر ترش کلا آدم به ظاهر جدی و یا خلاصه هرجور آدمی جز آدم بشاش و طنزگونه به نظر برسم . اما در حقیقت آدم طنازی هستم . منظورم از طناز این است که عباراتی را که به کار میبرم سعی میکنم عبارات کمتر خشک و ترجیحا طنز آمیز باشد . البته خب دلقک هم نیستم . یعنی خودم و دوستانم فکر میکنیم که میدانم کجا چه چیزی را چگونه بگویم که نه مسخره و دلقک بازی باشد و هم اینکه خاصیت طنز داشته باشد . 

خلاصه چند سالی می شود که طنز بودن نصف و نیمه ام ، میگویم نصف و نیمه چون من ظاهرا آنطور که دیگران میگویند از بیرون آدم بسیار خشک و جدی و مغروری به نظر میرسم . خلاصه چند سالی می شود که همین طنز بودن نصف و نیمه ام به من کمک کرده که خلاق تر شوم و بتوانم بهتر با مسائل کنار بیایم . البته نمیدانم حالا طنز بودنم به هوشم کمک کرده و یا هوشم به طنز بودنم . یا هردو به هم . خلاصه . ( اینطور برداشت نشود که آدم باهوشی هستم :| بالاخره یک ذره را که همه داریم که در موردش صحبت کنیم ) 

حالا میخواهم در این پست کمی طنز بودن خودم را بررسی کنم تا بعد ها که مشغله زندگی به من فشار آورد و مجبور شدم این قسمت های مغزم را خالی کنم برای اینکه کمبود حافظه باعث نشود نتوانم به کارهایی که در آینده دارم برسم . بیایم و با خواندنش خودم را ریکاوری کنم . خب مثل بقیه پست های بداهه الان هم دارم فکر میکنم که از کجا شروع کنم . 


اول از همه من از آن ابتدا آدم طنازی نبودم به این شکل . یعنی یک سری شیطنت ها را که خب داشتم مثل همه ی دیگران . اما اینکه بگوییم کلا از آن اول طنازی بودم که تکان میخورد . نه ، آنطور نبود . طنازی من با ورود من به دنیای مجازی قوت گرفت . یعنی آن سال های آخر قبل از ورود به دنیای مجازی یک سری جرقه هایی می زد . مثلا من خاطره هارا خیلی خوب تعریف میکردم . منظورم از خیلی خوب این است که خاطره ها اتفاقاتی بودند که افتاده بودن خب . اما من مثل دیگران به آن نگاه نمیکردم و همین باعث می شد مثل دیگران هم آن را تعریف نکنم . کلا طنز من به این شکل است که قرار نیست دیگران را از خنده پاره کند . فقط نشاط آور است یعنی شاید گاهی هم پاره کند ولی خب اکثر اوقات چیزی است نشاط آور . به نظرم اصلش هم همین است . نباید طوری باشد که وقتی طنزی گفتی همه عنان از کف بدهند و مورد اشاره عام و خاص قرار گیری  . باید جوری باشد که در کمال آرامش دیگران از با تو بودن خسته نشوند . با همان خنده ملیح و حرف زدن های آرام باید نگذاری بروند سمت آدم های جدید . 


بعد از ورود به دنیای مجازی میتوانستم بهتر طنز بنویسم . چون میتوانستم روی چیز ها بیشتر فکر کنم . وقتی میخواهی بداهه طنز بگویی نمیتوانی آنطور که میخواهی ادایش کنی چون زمان باعث میشود نتوانی تمام دایره لغاتت را برای انتخاب بهترین ها اسکن کنی . اما در نوشتن طور دیگری است . چند ثانیه یا چند دقیقه مکث ممکن است . و همین باعث میشود کم کم بدانی چه چیز هایی را کجاها بکار ببری جالبتر میشود . انگاری که مُرغی است که میتوانی کبابش کنی . شکم پر اش کنی . سرخش کنی . ادویه هارا کم و زیاد کنی  و هرکدام قابل خوردن است اما مزه متفاوتی دارد . و بسته به زمان و آن شرایط معمولا یکیشان را میتوانی انتخاب کنی . گاهی زمانی برای اضافه کردن ادویه جات و شکم پر کردنش نداری و مجبوری همان را کباب کنی . اینجور موقع ها معمولا همان موقع هایی است که صرفا یک چیزی میگویی تا یک چیزی گفته باشی . اما نوشتن در دنیای مجازی این اختیار را به تو میدهد . انگار همیشه یک هفته قبل از مهمانی به تو خبر داده اند و فرصت کافی برای تدارک دیدن را داری و از مهمان سرزده خبری نیست . 


حالا این فرصت را با دایره لغات بی نهایتی که اینترنت در اختیارت قرار میدهد و با نمونه های گسترده ای که دیگران استفاده میکنند کنار هم بگذاری . تنها کاری که باید بکنی چیدنشان به صورت صحیح است . مثلا میخواهم یک نمونه را همین حالا درست کنم . امروز بعد از کلاس که آمدم خانه بوی خورشت اسفناج توی صورتم میزد . خب من از اسفناج متنفرم . طبیعتا باید فحشی چیزی بدهم اما در دو مرحله تنفرم از اسفناج را خالی میکنم و املت میخورم . مرحله اول آن قسمتی است که به پدرم میگویم "بابا ما 23 سالی هست که سالی 5 6 باری خورشت اسفناج میخوریم ، یک سری مردم در سوئد هم هستن که همین 5 6 بار را هم نمیخورند و شاید جالب باشه اگه بدونی همشونم سالمن و رو ویلچر نیستن از پوکی استخوان ، خب بیا این 5 6 بار در سال رو مثل سوئدی ها  زندگی کنیم چی میشه مگه فکر کن از اول سوئد زندگی میکردیم :| "  در این مرحله علی رغم اینکه شدت تنفر و مجموعه ای از انتقاد هارو به پدر گرامی منتقل می کنم . هیچکداممان ناراحت نمی شویم و حالمان بهتر هم می شود . در مرحله دوم با توجه به اینکه ما هنوز هم با آن همه حرف خورشت اسفناج داریم باید انرژی بیشتری را روی خودم بگذارم پس میروم به سراغ دنیای مجازی خودم . در آنجا مینویسم " خورشت اسفناج شوخی بد زندگی با من بود ، املت شاید فرصتی باشد برای نفس ، در این تلاطم شوخی های دوست نداشتنی" در این مرحله دیگر کاملا نظرم نسبت به خورشت اسفناج تغییر میکند و همین زودی هاست که شخصا به سر دیگ رفته و از فرصتی که برایم با بد بودنش ایجاد کرده تشکر کنم . 


وقتی میگویم طناز بودنم به من فرصتی می دهد برای کنار آمدن با مسائل منظورم همین است . خیلی اوقات اتفاقات بر خلاف آن چیزی که میخواهم رخ میدهند . اما خالی از طنز نیستند . یکجور هایی طنز نیمه پر لیوان اتفاقاتی است که من دوستشان ندارم . مثلا در تزم گذشته برخلاف واقعیت های زندگی یکی از امتحان های میانترم شفاهی بود و باید جلوی 40 نفر شفاها امتحان را در لحظه میدادی که این خیلی جالب نیست مخصوصا برای درس های عمومی با آن همه جنس مخالف که برای آن هاست که کلاس ها را می روی . خب طبیعتا این امتحان شفاهی آن اتفاق دوست داشنتی نبود که تمام عمر منتظر آن باشم . پس سعی کردم یکجور هایی آن را هم به طنز بکشانم . یعنی یکجور های من تمام اتفاقات خوشایند و نا خوشایند زندگی ام را به طنز میکشانم . پس وقتی که نوبتم شد تمام جواب ها را جور دیگری دادم که درست بود اما هرکدام باعث لبخند می شد . حتی وقتی جوابی را اشتباه میدادم دیگر نه من غصه میخوردم نه کسی به این فکر میکرد که من جواب این سوال را نمیدانم . و البته ! طنزم هوانطور که گفتم خارج از لودگی و دلقکی بود . که این خیلی مهم است برای اینکه یک طناز باشید . 


به صورت کلی من این طنزی که در زندگی ام جریان دارد را دوست دارم . البته کنترلش گاهی اوقات خیلی سخت می شود . خیلی اوقات آدم ها نمیفهمند چه چیزی میگویم . خیلی اوقات طنز هایی به کار می برم که مناسب آن لحظه نیستند . انگار همیشه در حال یادگیری آن هستم . و خیلی مهم است که از چهارچوب آن خارج نشوم . همانقدر که میتواند تاثیر مثبت بگذارد میتواند تخریب کننده باشد . 



  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۰۹ ب.ظ
  • آیدین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی