A P H E L I O N

عجیب است

سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۴۸ ق.ظ

خیلی عجیب است . 

انگار که همین چند دقیقه پیش بود . چه روز شلوغ خلوتی بود . از آن روتین هایی بود که با همه شلوغی اش انگار یک فرکانس با طول موج کوتاه بود که از بالا و از دور که نگاهش میکنی مانند یک خط صاف است . حتما باید ریز شوی . نزدیک شوی . تا بتوانی اعوجاجاتش را و پیچیدگی هایش را ببینی . 

همین صبح بود حوالی ساعت 9:15 دقیقه که خواب مانده بودم . یعنی گوشی ام خاموش شده بود و طبعا گوشی خاموش هم آلارم نمیزند . نمیدانم چگونه ولی خیلی جالب بود که 9:15 بیدار شدم . در حالی که کلاسم 9:30 بود . و خب . اگر 9 بیدار میشدم حالب تر بود . صبحانه و چای را خورده و نخورده رفتم . و رسیدم . و تنها چیزی که یادم است . این است که استاد گفت یک برگه بگیر . 3 دقیقه تمام افکاری که از ذهنت میگذرد بنویس . و تعدادش را در 20 ضرب کن . میشود یک ساعت فکر کردنت . تعداد آن را هم در 24 ضرب کن . میشود افکاری که فقط در یک روز از ذهنت میگذرد . خیلی میشود . خیلی . اما نکته اش این است که اگر خیلی نشود . افسرده ای . افسرده ها خیلی فکر نمیکنند . یک فکر را خیلی میکنند . اینکه به یک چیزی خیلی فکر کنی افسرده ات میکند . 

من را حماقت افسرده میکند . حماقت خودم . حماقت آدم های اطرافم . جماقت خیلی بد است . انقدر که افسرده ام میکند . همین که میتوانم پست های بهتری بنویسم . پست های بهتری که نه فقط خودم . همه آن را بفهمند . اما نمینویسم . شاید حماقت باشد . همین که میتوانم همتان را بخندانم اما نمیخندانم حماقت است . همین که به چیز هایی فکر میکنم که قرار نیست به نتیجه ای در بارشان برسم حماقت است . همین که نمیگویم خیلی چیز ها را حماقت است . همین که میگویم خیلی چیز ها را حماقت است . همین که فیلم هایی که میبینم بعضیشان نمره imdb شان زیر 5 است حماقت است . زندگی همه مان پر از حماقت شده و حتی معنی این جلمه را نمیدانم . 15 دقیقه است که دارم استفاده ش میکنم و حتی معنی آن را نمیدانم . جماقت دیگری است که مرتکب شده ام . انگار برای یک روز تمام دوراهی های زندگی ام یک مسیرشان به سمت حماقت بوده است و من به طرز معجزه آسایی همان مسیر را در هر دوراهی که به آن رسیدم انتخاب کرده م . حتی حالا نمیخواستم اینها را که گفتم بگویم اما گفتمشان . همین هم عجیب است . چیز های دیگری در ذهنم بود که باید میگفتم . یک مشت چیز جالب و رمانتیک هم بینشان بود که هیچکدام را نگفتم . و نمیدانم چرا . شاید دوباره حماقتی از من سر زده س . 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۴۸ ق.ظ
  • آیدین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی